می پذیرد . در طبقاتی كه از نظر اجتماعی ، اقتصادی ممتازند سالهایی كه در دانشگاه سیری می شود می تواند ورود به زندگی فعال به عقب بیندازد ،در حالیكه در طبقات كم بضاعت ، كار می تواند ورود به زندگی فعال را به جلو بیندازد .
بعضی اشخاص ، بیكاری را با عدم اشتغال به كار تولیدی را گناه می دانند و به هر قیمتی باید از آن دور شوند . برای افراد مسن مهم است ، كه احساس كنند كه دیگران هنوز به وجود آنان محتاجند وقادرند كه به فعالیت روزانه خود ، البته در حد امكان ادامه دهند . اگر آنها تا این درجه احساس اهمیت و ایمنی نمایند ، به احتمال زیاد به امراض روانی و جمعی كمتر مبتلا می شوند ، كه در سنین آنها شایع است . دختران و پسران افراد مسن باید ، به اولیای خود را كاملاً طرد می كنند و نه اینكه خیلی بی اندازه به آنها توجه كنند ، افراد اگر طرد شوند احساس نا امنی و اضطراب و حقارت خواهند كرد و اگر بالعكس از آنها حمایت زیاد شود ، احساس اتكاء و عدم اعتماد به نفس و استقلال در وجودشان شدید می شود .
بعضی ها فكر می كنند ، كه رفتار طبیعی و عادی افراد مسن ، مانند بی اعتنایی به لباس و غذا و خودخواهی و كم حوصلگی و متكی بودن به گذشته ، رفتارهای غیر عادی است . در صورتیكه این گونه رفتارها ، اغلب در اثر عدم توجه اطرافیان بوجود می آید . ولی گاه دلایل جسمانی دیگری كه ماهیت روانی دارد نیز موجود است و اطرافیان باید به این موضوع توجه داشته باشند .
اگر به افراد مسن اجازه فعالیت داده نشود ، به اجبار به مقدار زیادی در عالم رویا و خاطرات گذشته غوطه ور می شوند .
در این زمینه گلاتون[2] چنین می گوید :
اگر زندگی روزانه افراد مسن با فعالیت های مفید اشغال نشود ، سلامت جسمانی و روانی آنان آسیب خواهد دید . یك سوم از بیماران بستری در
بیمارستان های روانی اشخاص هستند ، كه چهل و پنج سال بیشتر ندارند و اگر پیران اجتماع ما زندگی بی ثمر و بیهوده را گذرانده دائماً در تخیلات گذشته غوطه ور باشند به احتمال قوی تعدادشان در بیمارستان های روانی روبه افزایش خواهد گذاشت . (شاملو ، سعید ، س 1372 )
واكنش شخص به بازنشستگی و روش مواجه شدن وی با آن ، اثر مهمی روی سلامت روانی او دارد . در صورتیكه فرد احساس كند كه كار او تمام شده است و او دیگر قادر به انجام فعالیت مفید نیست ، در این صورت زمینه را برای كج خلقی ،
بی تفاوتی و افسردگی دیده می شود .
اگر او احساس كند كه فردی زائد یا بی خاصیت است ، احساس عدم كفایت و و حقارت در او بیشتر می شود .
واكنش به بازنشستگی با اشكال فوق ، موجب عدم كفایت و عدم سازگاری می شود .
بنابراین شخص باید به منظور استفاده از نیروی علاقة خود احساس اعتماد و رضایت خاطر را از كار خود ، به فعالیت ها و به كار و سرگرمی هایی ادامه دهد . او باید علاقه مندیهای خود را حفظ كرده آنها را گسترش دهد . نقش فعالی را در مسائل و حوادث جاری اتخاذ نماید و در بحث با دوستان ، نظرات خود را درباره آنها بیان كند . او باید علاقه بیشتر نسبت به دیگران سعی كند به هر گونه تمایل برای افزایش خودبینی مقابله كند . (لینفوردیس 1367-ص120)
تقریباً ، هر شخص در طول زندگی ، احساس افسردگی می كند . اكثراما گاه وقت ها احساس غم و رخوت می كنیم و به فعالیت های لذت بخش ، علاقه ای نشان نمی دهیم .
افسردگی پاسخ طبیعی ، آدمی به فشارهای زندگی است . فشار روانی بطور ساده یك مكانیزم روانی است ، كه عكس العمل های تحریكی و عاطفی را در برابر عوامل تهدید كننده و نامطبوع در كل موقعیت زندگی در بر می گیرد . شخص افسرده ، در احساس بی كفایتی و بر ارزشی غوطه ور می شود و ممكن است به فكر خودش بیافتد.
افسردگی در میان افراد سالخورده جدی و فراگیری است . افزایش طول عمر اشخاص نیز بر اهمیت آن می افزاید ، نشانه هایی همچون كم حوصلگی ، كاهش عزت نفس ، بی علاقگی به فعالیت های اذت بخش و كم شدن اشتها ، لزوماً بخش طبیعی زندگی سالمندان نیست . كاهش حدود یك دوم عاطفه و سایر اختلالات ذهنی در اشخاص 60 سال به بالا در صورت درمان متناسب برطرف می شود . افسردگی بر روی كل ارگانیزم اثر می گذارد و تمام حوزه های زندگی فرد را تحت تاثیر
[پنجشنبه 1399-10-11] [ 05:25:00 ق.ظ ]
|