پایان نامه ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی: بررسی آرمانشهر مولانا در مثنوی معنوی |
![]() |
« خصلت آرمانگرایی مثنوی مورد تاکید اغلب کسانی است که در آن غور و خوضی داشتهاند، و متفق الرای، نشانهها و آثار یک شهر آرمانی را در آن یافتهاند و بر آن تاکید کردهاند. مثلأ محمد علی اسلامی ندوشن مثنوی را یک آرمانشهر و طلبنامة انسانی ایدهآل معرفی میکند. » (اسلامیندوشن، 1377: 77). سید جعفر سجادی نیز مولانا را از آن دسته از عرفایی میداند که فرش زمین را ترک نکرده، به سازندگی انسان خاکی و زندگی این جهانی وی توجهی خاص داشتهاند و از اینرو مصدر افکار و آرای آرمانی در این زمینه مثنوی معنوی بوده است. »(صرفی و خجسته ،86،472)
2-1- بیان مسأله
«جلالالدینمحمد بلخی که در حقیقت عصارة همة مدنیتهای پیش از خود را در دست دارد، دریایی است بیکران از معارف بشری… بر این است که پایة مدینه و مدنیت عظیم جهانی را بریزد» (سجادی، 1361: 123). البته به این مطلب باید توجه داشت که مثنوی، مانند جمهوریت افلاطون یا آرای اهل مدینة فاضلة فارابی نیست که هدف اصلی آن معرفی یک مدینة فاضله باشد؛ بلکه این آرمانشهر بخشی از جهانبینی مولوی است که می توان آن را در کلیت مثنوی مشاهده نمود .
شیوة طرح آرمانشهر در مثنوی را میتوان از ویژگیهای خاص سبک بیان مثنوی به حساب آورد که آن را تا حد زیادی از سایر آرمانشهرها جدا میسازد یکی از عوامل مهم متمایز کننده آرمانشهر مولانا از سایر آرمانشهرها، جایگاه و پایگاه عشق در جهانبینی مولوی است. این عامل از همان ابتدا باعث تفاوت اساسی آرمانشهر مولانا با آرمانشهرهای دیگر است، چرا که اساس آرمانشهرهای افلاطون و فارابی بر عقل و فلسفه بنا نهاده شده است.
به منظور روشن شدن مطلب و معرفی آرمانشهر مثنوی، برخی از ویژگیهای آن را در مقایسه با آرمانشهرهای افلاطون و فارابی، نمایندگان آرمانشهرهای فرهنگ شرق و غرب، میتوان مورد بررسی قرار داد.
«وجوه مشترک مدینة فاضلة فارابی با اتوپیا و از جمله با آرمانشهر افلاطون مربوط به اشتراک در تبعیت از اصول و قواعد و احکام مسلم بیچون و چرای عقل است. در مدینة فاضلة فارابی هم راز و سر وجود ندارد، یعنی هرچه هست، مسائل عقلی است که فلسفه عهدهدار حل آن است» (داوری، 1365: 85).
افلاطون نیز بنای آرمانشهر خود را بر تعقل و فلسفه مینهد چنان که یکی از شروط اساسی تحقق آرمانشهر از دیدگاه او « فلسفه دانی رئیس آرمانشهر است» (موسوی بجنوردی، 1370: 185). این در حالی است که از دیدگاه مولانا بیارزشترین چیزها، عقل را انکار نمیکند و از عقل کل و نیز عقلهایی که به این عقل اتصال یافته باشند، به خوبی یاد میکنند و دربارة آن میگویند:
خود خرد آن است کو از حق چرید جج نه خرد کان را عطارد آورید
(1133/4)
پیش بینی خرد تا گور بود وان صاحب دل به نفع صور بود (1134/4)
عقل دیگر بخشش یزدان بود چشمهی آن در میان جان بود
(5691 /4)
نظرمولانا به پذیرش عقل کل همچون فلاسفه و متکلمین است ، چنانکه پیامبر با تکیه بر عقل کل ،عاقل را می ستاید و احمق را نکوهش می کند. «عقل کل یا عقل اول نخستین صادر از هستی مطلق الهی است. این عقل کل صور مثال را همچون پیامبران برمیانگیزد و این جهان حاصل یک فکرت عقل کل است» (استعلامی، 1379، 2/332).
این جهان یک فکرت است از عقل کل عقل چون شاه است و صورتها رسل
(189/2)
کل عالم صورت عقل کل است کوست بابای هر آنک اهل قل است
(2360/4)
پذیرش عقل کل توسط مولانا مسئله ای است که به نگاه فلسفی او برمی گردد ولی این نمی تواند نمایانگر این باشد که وی بخواهد فلسفه را به عنوان آرمان شهر قرار دهد
یعد از طرح مساله فلسفی از نگاه مولانا ،اگر بخواهیم به مثنوی و جایگاه آن بپردازیم می توان گفت که در اندیشه مولانا، نهایت وجود انسان ،رسیدن به کمال و معرفت و عشق است تا جایی که عبدالحسین زرین کوب معتقد است : «مولانا نیل به کمال را که غایت وجود انسان است، با عشق اما عشقی که در محدوده روابط جسمانی نمیگنجد، برای وی ممکن میداند، نه با عقل و با علمی که بر عقل مبتنی باشد.
البته مولانا در مثنوی هر گونه گرایش و کششی را که بین کاینات عالم هست، نوعی عشق یا محبت تلقی میکند. به علاوه هر چه اجزای هم جنس را به یکدیگر مجذوب میدارد و اضداد را در ترکیب به هم میپیوندد، نیز در مثنوی جلوهای از عشق محسوب میشود. در هر حال این میل دو جانبه است که خاک و گیاه و باران و آفتاب و کاه و کهربا و نر و ماده را در تمام عالم به سوی هم میکشاند و عشق را نیروی محرک تمام کاینات عالم میسازد. این عشق که قانون وجود است، در همة عالم حاکم و قاهر است» (زرین کوب، 1373: 376)
«مولوی تمام دردها و آلام انسانی را در این چند جمله خلاصه میکند.
1- جهل و نادانی. 2- نقص عقول جزوی. 3- تنهایی. 4- قیود تعلقات دنیوی. 5- نفس اماره شیطانی که سرمایه دو منشا همه اخلاق و عادات زشت است و درمان این دردها، همه را یک کاسه شراب عشق و نیستی تشخیص داده است» (اصیل، 1371: 34).
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-10-10] [ 07:45:00 ق.ظ ]
|