پایان نامه طلاق و اعتیاد/:عدم ایفای نقش والدین و بزهکاری نوجوانان |
عدم ایفای نقش والدین
بیشتر بزهکاریهای نوجوانان و جرم و جنایت در ناسازگایهای خانوادگی و رفتارهای ضد اجتماعی
ریشه دارد.
طبق آماری که در سال 1985 توسط مؤسسه ملی بهداشت روانی اعلام شد، معلوم گردید فرزندانی
که در خانوادههای از هم جدا زندگی می کنند در مقایسه با فرزندانی که در خانوادههای نابسامان رشد یافتهاند از مشکلات رفتاری کمتری در رنجند و از نظر روانی سالمتر بار میآیند. خانواده نابسامان عبارتند از :
خانوادههایی که در آن والدین از عهده وظایف ناشی از نقش خود برنیایند و با موقعیت آن نقش از دیدی به مخاطره افتاده باشد .
برخی خانوادهای را نابسامان میخوانند که بر اثر غیبت، بیماری مزمن، ترک خانواده، جدایی، طلاق، از هم پاشیده شدن و بی نظمی بر آن حاکم نباشد. این معنی و مفهوم البته در فرهنگهای مختلف متفاوت است
و هرجامعهای به مقتضای جهان بینی خود از آن برداشتی ویژه دارد.
خانواده نابسامان یک خانواده واقعی نیست بلکه شبیه خانواده است از آن بابت که در آن، وظایف
و تکالیف درست انجام نمیگیرد و هر کس درشأن موقعیت نقش خود قرار ندارد. کودکان خانوادههای نابسامان ، افرادی ناتوان در اجرا و ایفای نقش فردی و اجتماعی و عیب جو هستند. تحقیقات نشان داده است که 50 درصد از چنین کودکانی بعدها سر از بزهکاری دراوردهاند. اغلب آنها اختلالات عاطفی دارند
و در برابر بحرانها کم مقاومترند و مشکلاتشان در زمینه سازگاری بسیار است.
تأثیر نامناسب نابسامانی در دختران بیشتر از پسران به چشم میخورد، زیرا دختران دارای طبعی انفعالی هستند، به محبت و توجه بیشتر نیاز دارند و مقاومت عاطفیشان در برابر این امور کمتر است.
سردی در خانواده که یکی از عوامل ناسازگاری در فرزندان است و بیشتر در خانوادههایی است که مادر شاغل است. درگیری یکی دیگر از عوامل ناسازگاری است. فرزندانی که در این خانوادهها زندگی می کنند، دارای حالات و رفتاری غیر عادیاند. چنین کودکانی اشتهای کافی ندارند و از دیدن چنین اوضاعی عذاب
میکشند، نشاط و شادابی خود را از دست می دهند، گاهی نسبت به والدین کینه و نفرت پیدا می کنند و به حرف و دستوراتشان گوش فرا نمیدهند.
بند اول : عدم حضور پدر و مادر در خانواده
عدم حضور پدر در خانواده، اثر قابل انکار در روحیه طفل باقی میگذارد که عواقب آن در دوران بلوغ
و نوجوانی تجلی مینماید. خانواده به همان اندازه که به احساسات و عواطف سرشار مادر نیازمنداست ، به قدرت و قاطعیت، تدبیر و مدیریت پدر نیز احتیاج دارد و چون این امر ویژگیها به طور فطری در مرد قویتر است، لذا اسلام مسئولیت اداره و مدیریت خانواده را بر عهده پدر گزارده است. اگر خانوادهای از مدیریت صحیح برخوردار نباشد و پدر نتواند این مسئولیت را به طور مطلوب به انجام رساند، شیرازه امور از هم پاشیده شده و نظم و انسجام لازم از میان میرود. در برخی خانوادهها دیده شده که پدر، خود را از جریان امور خانواده کنار میکشد و بار سنگین اداره منزل را بر دوش مادر مینهد، حال آنکه مادر به تنهایی، قادر به اداره امور خانوادگی نیست. رفتار برخی از پدران در محیط خانواده چنان است که گویی با اعضای خانواده
بیگانهاند، نه انس و الفتی با فرزندان دارند و نه در جریان مسائل خانوادگی قرار میگیرند، بی تفاوتی نسبت به زندگی خانوادگی و مسایل تحصیلی فرزندان و تنها به فکر شغل خود بودن، حساسیتی نسبت به آینده فرزندان خود نشان ندادن، همه و همه عواملی هستند که سبب میگردند، نوعی بیگانگی جای یگانگی، صمیمیت
و همدلی را بگیرد و خانه را از کانون گرم و صمیمی به کانون سرد و بی فروغ تبدیل نماید. دسته دیگری
از پدران، چنان ضعف روحی و ناتوانی در اداره امور خانواده از خود نشان می دهند که به خودی خود در نظر سایر اعضا خانواده به حساب نمیآیند. برخی دیگر از پدران اوقات خوش زندگی را در خارج از محیط منزل سپری کرده و بیشتر اوقات فراغت و تفریح را با دوستان میگذرانند و در برابر همسر و فرزندان خود احساس مسئولیت نمیکنند. برخی از پدران، مدیریت خانواده را با تحکم، زورگویی و اعمال خشونت اشتباه گرفته
و رفتاری بسیار تند و خشن دارند. بدرفتاری بعضی از پدران چنان شدید است که کانون گرم خانوادگی
را به جهنمی سوزان برای زن و فرزندان تبدیل می کند. این قبیل پدران، چنان گرفتار خودخواهی و خشونت هستند که در برابر هیچ کس، گوش شنوا ندارند. مشاهده بین رفتاری از طرف فرزندان، درس خشونت، بدرفتاری، ناسازگاری و نهایتاً بزهکاری را به آنها میآموزد و در زندگی آینده آنها اثر میگذارد. وجود اضطراب و خفقان و خشونت در محیط خانه، فرزندان را نسبت به زندگی بی علاقه و بدبین ساخته و زمینه
را برای انحرافاتی از قبیل زورگویی، اعتیاد، فرار از خانه و دست زدن به اعمال منافی عفت فراهم میسازد. [3]
خانوادهای از سلامت برخوردار است که علاوه بر پدر، مادر هم رفتاری مناسب داشته باشد. بدین معنی که هیچکدام از آنها، از وظایف خود نسبت به فرزندانش رو گردان نباشد . مادرانی که در خارج از منزل به کارهای اجتماعی مشغول بوده و به علت اشتغال به کار و خستگی جسمی ، حوصله رسیدگی به امورات طفل را فراموش کرده، در واقع، در زمان حیات خود، طفل را یتیم میسازند. اگر رابطه محکم بین و الدین و کودک وجود داشته باشد، موجبات بیشتری در انتقال سنن فرهنگی به کودک وجود خواهد داشت.
- روحانی، مصطفی، خانواده و بزهکاری با تاکید بر موقعیت فرزند، پیشین.
- شامبیاتی، هوشنگ، بزهکاری اطفال و نوجوانان، تهران،انتشارات مجد، 1389، ص 222 .
- ستوده، هدایت الله، آسیب شناسی اجتماعی،پیشین ، ص 21 .
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 01:03:00 ب.ظ ]
|