مغایرت مالکیت موقت با ماهیت مالکیت

 برخی ازحقوقدانان معتقدند که مقتضای ملکیت دوام است؛ در نتیجه، زمانبندی با طبیعت آن مغایرت دارد. زیرا مهمترین ویژگی مالکیت این است که مالک می ­تواند در ملک خود همه گونه تصرفی را انجام دهد، برای مثال می ­تواند آنرا تلف کند، اما اگر مالکیت موقت باشد، وی موظّف به پس دادن آن به مالک اصلی و یا مالک بعدی است؛ چگونه می­توان تصور کرد که وی می ­تواند مال را تلف کند و آنرا نیز به مالک اصلی یا مالک بعدی نیز مسترد کند؟ لذا در چنین حالتی فقط حق انتفاع برای شخص وجود دارد. زیرا در حق انتفاع برای شخص فقط حق بهره­مندی از مال وجود دارد، بدون آنکه بتواند آنرا تلف کند و اگر هم به متصرف مال چنین حقی داده شود، این دیگر حق انتفاع نمی ­باشد، بلکه مالکیت دائمی است. برخی از فقها، غیر معقول بودن را دلیل باطل بودن مالکیت موقت می­دانند، بدون آنکه بخواهند دلیل این غیر عقلایی بودن را توضیح و تبیین کنند، ولی منظورآنان از این عدم عقلانیت همین منافات توقیت با ماهیت مالکیت است. اما در جواب می­توان گفت، در مالکیت زمانی فقط یکی از آثار مالکیت (امکان تلف کردن مال) مقید می­ شود نه ماهیت یا نفس مالکیت. وانگهی نفی و وجود مالکیت را نمی­توان از وجود یا عدم وجود آثار مالکیت اثبات نمود. زیرا آثار مالکیت لازمه ذات مالکیت نیستند؛ بلکه در ملک مطلق این امر صادق است. در نتیجه در مالکیت زمانی، مالکیت مطلق منتفی است نه اینکه مطلقاً مالکیت منتفی باشد. کسی که به دنبال اثبات امر وجودی است، باید آنرا ثابت کند. مخالفین مالکیت زمانی مدعی این امر هستند که «دوام مقتضای ذات مالکیت است» و «مقید کردن مالکیت از طریق زمان با ماهیت مالکیت منافات دارد» باید برای اثبات این ادعای خود دلیل بیاورند درحالی که گفته موافقان مالکیت زمانی یعنی «زمان بندی با ماهیت مالکیت منافاتی ندارد» موافق با اصل عدم است. زیرا اینان منکر آنند که «ملکیت، اقتضای دوام دارد». دلیل دیگری که می­توان آورد، این است که مواردی وجود دارد که مالک با وجود دوام ملکیت مجاز به از بین بردن مملوک بدون اجازه دیگران نیست. برای مثال در مالکیت مشاع هر کدام از مالکین که بخواهد مال را تلف کند باید از شرکای دیگر اجازه بگیرد، حال آیا می­توان مالکیت مشاع را صرفاً به این دلیل که باید برای تلف نمودن اجازه سایر شرکا را گرفت منکر شد؟ و یا در عقد اجاره، اگر مالک بخواهد عین مستأجره را در مدتی که عین در اجاره مستأجر است تلف کند یا باید عقد اجاره را به دلیلی فسخ کند یا از مستأجر اجازه بگیرد. در جواب سخن مخالفین مبنی بر اینکه اگر مالک حق از بین بردن را نداشته باشد در حقیقت مالک نیست و فقط حق انتفاع دارد؛ می­توان گفت چرا وی که حق تلف ندارد، مالک نباشد و فقط حق انتفاع داشته باشد؟ تفاوت میان مالکیت و حق انتفاع نیز روشن است. (اینکه صرفاً شخصی حق تلف مال خود را نداشته باشد. دلیل بر مالک نبودن و داشتن حق انتفاع نیست) همچنین در تعریف مالکیت هیچ فقیه یا حقوقدانی به قید دوام اشاره­ای نکرده است. چگونه امکان دارد ماهیت ملکیت چیزی را ایجاب کند، در حالی که در تعریف آن از سوی هیچ کس مورد اشاره قرار نگرفته است؟

دانلود پایان نامه

ـ ناصر کاتوزیان، اموال و مالکیت، پیشین،ص 108؛ سنهوری، پیشین، صص 534 ـ 535.
ـ عبدالرزاق احمد سنهوری، پیشین، صص 540 ـ541.
- شیخ یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1363)، جلد 22، ص 138؛ سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، حاشیه مکاسب، (قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، 1421 هـ . ق)، جلد 1، ص 66؛ سید ابوالقاسم موسوی خویی، مصباح الفقاهه (تقریر محمد علی توحیدی)، (بیروت، انتشارات دارالهادی، چاپ اول، 1412 هـ  ق)، جلد 6، صص 168 ـ 169 و 223.
1- سعید شریعتی، پیشین، ص 51.
ـ سید محمد حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، (قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1419 هـ . ق)، جلد 4، ص  293؛ شریعتی، پیشین، ص 55.
ـ محمد جعفر جعفری لنگرودی، حقوق اموال، پیشین، ص 91؛ سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، سؤال وجواب، به اهتمام سید مصطفی محقق داماد و دستیاری سید محمد مدنی بجستانی و سید حسن وحدتی شبیری، (تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، چاپ اول، 1376)، ص 246.
ـ سید عبدالمطلب احمدزاده بزاز، تحلیل حقوقی سهیم شدن زمانی، پیشین، صص 114ـ 116.
ـ همان، ص136.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...