“خطیئه” : در اصل به مفهوم لغزش و گناهانی است که بدون قصد از انسان سر میزندو گاهی دارای کفاره و غرامت است؛ ولی به تدریج در معنی خطئیه توسعهای داده شده و هر گناه اعم از عمد رادر برمی گیرد؛زیرا هیچ گناهی اعم از عمدو غیر عمد با روح سلیم انسان سازگار نیست و اگر از او سرزند در حقیقت نوعی لغزش و خطاست که شایسته مقام او نیست.[18]
به عبارت دیگر، مرادحالتی است كه براثرارتكاب گناه درنفس گنه كار پدیدمی آیدوآن را احاطه می كند.وجه تسمیه این حالت به خطیئه (كه معنای خطاو عدم اصابه به مقصودرادربردارد)این است كه آنچه بالاصابه مقصودگنه كاراست خودگناه ولذت ناشی ازآن است وآنچه ازمعصیت،متولد می شودو نفس گنه كار را فرا می گیردمتعلق قصد اونیست؛چنان كه تیر شكارچی به جای صید به عابری اصابت كندو ماننداین كه نوشنده مسكری مرتكب جنایتی شود. اصابت تیر به انسان عابر و ارتكاب جنایت پس ازكار،خطیئه نام دارد؛زیرامقصودعامل نبوده است.[19]
پ – فرق خطا با گناه
حال جای این سوال است كه چه فرقی خطا با گناه و ترك اولی دارد؟
1- گناه (اثم) آنچه که عمدی می باشد ولی خطا آنچه که غیر عمدباشد.[20]
2- گناه (ذنب)اطلاق می کند بر هر چیزی که به ذات قصد نماید ولی خطا بر آنچه که بر عرض قصد کند مانند این که شکارچی تیری می اندازد وآن نیز به انسانی اصابت کند.[21]
3- خطا عقوبت ندارد ولی گناه وآنچه را که از روی عمد و اختیاراست مورد حساب قرار خواهد گرفت و عقوبت را به همراه دارد.مضمون این عبارت در ذیل آیه(وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ )آمده است.
4- خطا ازغیرمعصومین سرمیزندوحتی بزرگان هم گاهی دچاراشتباه یا خطامیشوند؛ولی گناه آن است که ازضعف ایمان و سستی تقواوجهل وبیمعرفتی حاصل میشودو بسیاری از بزرگان را دیده و شنیدهایم که معصوم نبودند، ولی به گناه آلوده نشدند؛ یعنی انسان میتواند به درجهای برسد که به واسطه ایمان و یقین و تقوای بالا، گناه نکند ولی خطا و اشتباه ممکن است از او سربزند.[22]
ت– فرق خطا با ترك اولی
برخی معتقدندكه حتی پیامبران نیز خطا می كنندوبه خصوص این خطا را به حضرت آدم(علیه السلام) نسبت می دهنددرحالی كه این طور نیست و بین این دوفرق است.
«أولى»،افعل از «ولى» به معناى نزدیك شدن و شایسته است.«اولى» به معناى بهتر، سزاوارتر، احرى، اجدر و صوابتر آمده است. «اولى» به معناى جایزتر و «ترك اولى» به معناى ترك مستحب و جایزتر است. در قرآن كه برترین كلام درفصاحت و بلاغت است،هیچ گاه براى این معنا،تعبیرهای عصیان،غوایت، ظلم و شقاوت كه به معناى گناه و خطاى فاحش است، به كار نمیرود. نكته دیگر اینكه در گناه آدم نیز نسبیتى وجود ندارد، در آن ظرف زمانى هنوز مكلفان به آن حد نبودند كه بتوان نسبت قائل شد و در نهى هم نسبیتى نیست كه جهت مصلحت و مفسده در آن لحاظ شود.
تمام تعبیراتى كه درباره عصیان و گناه و ذنب انبیا – چه در مورد آدم و چه در مورد خاتم – در آیات و روایات دیده میشود، ممكن است اشاره به همین معنى باشد.گاهى از این معنى به عنوان «ترك اولى» تعبیر میشودومنظور از آن عملى است كه تركش از انجامش بهتر است.این عمل ممكن است جزء «مكروهات» یا «مباحات» و حتى «مستحبات» باشد؛ مثلاً طواف مستحبى گرچه كار خوب و پسندیدهاى است، ولى ترك آن و پرداختن به قضاى حاجت مؤمن اولى و بهتر است.حال اگر كسى قضاى حاجت مؤمن را رها كند و به جاى آن طواف خانه خدا انجام دهد،گر چه ذاتاً عمل مستحبى انجام داده، ولى ترك اولى كرده است و این كار براى اولیاء الله و انبیاء و ائمه هدى(علیهم السلام) مناسب نیست و اینكه بعضى گمان كردهاند ترك اولى حتماً در مورد كارهاى مكروه گفته میشود، اشتباه محض است. [23]
«ترک اولی»یعنی کاری که معصیت وخطا نیست،ولی انجام ندادنش برای پیامبران بهتر است.همهی آنچه درقرآن به عنوان کارهای ناپسندانبیای الهی ذکرشده،ازجمله داستان میوه درخت ممنوعه که حضرت آدم از آن تناول کرد در زمرهی ترک اولی هستند، بنا به اعتقاد شیعیان گناه محسوب نمیشوند.بنابراعتقاد مذهب شیعه،انبیای الهی از همه گناهان،چه کبیره،چه صغیره و نیزازهمه خطاهاواشتباهها دورهستند.عصمت در انبیای الهی درمحدوده دریافت،حفظ وابلاغ وحی خلاصه نمیشود،بلکه محدوهای بسیار وسیعتردارد.
با این حال، شیعیان ترک اولی را برانبیاء روا میدانند و معتقدند خدشهای به معصومیت پیامبران وارد نمیکنند.[24]
ث – كاربردقرآنی واژه خطا
قرآن كریم واژه “خطا” را 22 بار آورده است. این واژه در قرآن كاربردهای مختلف دارد كه عبارتنداست:
1– ث) سهو
قرآن كریم در چندآیه واژه “خطا” را به معنای سهو آورده است.ازجمله آیه :«وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُم [25]؛ امّا گناهى بر شما نیست در خطاهایى كه از شما سرمىزند، ولى آنچه را از روى عمد مىگویید(مورد حساب قرار خواهد داد)».
معنای آیه این است كه گناهى بر شما نیست در مواردى كه اشتباهاً و یا از روى فراموشى افراد را به غیر پدرانشان نسبت دهید، ولیكن در مواردى كه دلهایتان آگاه است، و عمداً این كار را مىكنید، گناهكارید- این معنادر صورتى است كه كلمه” ما” را موصوله، و به معناى” آنچه” بگیریم، و اما اگر مصدر بگیریم معنایش چنین مىشود- و لیكن در تعمد دلهایتان گناه هست، و جمله” وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً” مربوط به موارد اشتباه و خطا است.خطا در این آیه به این معنا است.گناهان دو دسته است: گناهان سهوی و گناهان عمدی.اگر از انسان گناه و خطایی ازروی سهو و نسیان سر زد اشکال ندارد؛ اما آنچه قلب از روی عمد انجام دهد در آخرت به حساب می آید.از این رو درادامه فرمود «وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُم ».[26]
درجای دیگر آمده است :«رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا [27]؛اى پروردگار ما، اگر فراموش كردهایم یا خطایى كردهایم، ما را بازخواست مكن».
” أَوْ أَخْطَأْنا ” یا خطا كردیم در چیزى از منهیّات، و خطا مانند نسیان در فعلى است كه فاعل، عزم آن كار را نداشته است.[28]
خطا:كارى است از روى عمد صورت نگیرد پس كیفر ندارد. «أخطأ و خَطِىء» داراى یك معنى هستند.
پس معنا آیه چنین است : اگر فراموش یا خطا كنیم ما را مؤاخذه مكن).[29]
درجای دیگرنیزچنین آمده است :
وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیما[30]؛ هیچ مؤمنى را نرسد كه مؤمن دیگر را جز به خطا بكشد. و هر كس كه مؤمنى را به خطا بكشد باید كه بندهاى مؤمن را آزاد كند و خونبهایش را به خانوادهاش تسلیم كند، مگر آنكه خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، مؤمن و از قومى است كه دشمن شماست فقط بنده مؤمنى را آزاد كند و اگر از قومى است كه با شما پیمان بستهاند، خونبها به خانوادهاش پرداخت شود و بنده مؤمنى را آزاد كند و هر كس كه بندهاى نیابد براى توبه دو ماه پى در پى روزه بگیرد. و خدا دانا و حكیم است.
” خطاء” در اینجا معنایى است در مقابل عمد و تعمد، چون آیه در مقابل آیه بعدى قرار دارد.و مراد از نفى در جمله مورد بحث نفى اقتضاء است، مىخواهد بفرماید: در مؤمن بعد از دخولش در حریم ایمان و قرقگاه آن، دیگر هیچ اقتضایى براى كشتن مؤمنى مثل خودش وجود ندارد، هیچ نوع كشتن مگر كشتن از روى خطا.[31]
1- محمدبن مكرم ابن منظور، لسان العرب ،ج 1 ،چ 3 (بیروت: دار صادر، 1414 ) ص 66
2- حسین بن محمدراغب اصفهانی ،المفردات فی غریب القرآن،چ اول( بیروت: دارالعلم ،1412)ص 287
3- آذرتاش آذرنوش،فرهنگ معاصرعربی فارسی،ج اول،چ اول( تهران: نی،1379)ص 170
4- عباس شوشتری، فرهنگ لغات قرآن،چ 3( تهران:دریا، 1355) ص 222
5- حسن عمید، فرهنگ فارسی ، ج اول ،چ اول ( تهران: امیر كبیر، بی تا) ص 866
- خلیل بن احمد فراهیدی،العین، ج4، چ 2(قم : هجرت، 1414 )ص 293
7- احمد بن فارس ، معجم المقاییس فی اللغه ( بیروت: دارالفكر، 1414) ص 323
8- آذرتاش آذرنوش، همان
9- فخرالدین طریحی ، مجمع البحرین ، ج1،چ 3 (تهران : كتابفروشی مرتضوی، 1375) ص125
10- ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی (تهران: کتابفروشی اسلامیه ، 1352 ) ص 223
1- اسراء/ 31
2- بقره / 81
3- نساء/ 92
4- حسین بن محمد راغب اصفهانی، پیشین ، ص 151
5- فخر الدین طریحی ، مجمع البحرین ، همان، ج 5 ، ص 294
1- محمدحسینمختاریوعلی اصغرمرادی،فرهنگ اصطلاحات فقهی،چ اول(تهران:انجمن قلم ایران،1377)ص143
2- حسین بن محمد راغب اصفهانی، پیشین ، ص 152
3- بهاءالدین خرمشاهی ودیگران ، دایره المعارف تشییع، ج 7 ،(تهران: نشر شهید سعید محبی، 1378 )ص 159
4- عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 5 (قم: نشر اسراء،1385) ص 324
1- هلال عسگری ، فروق اللغویه( قم : مكتبه بصیرتی ،1353)ص 193
[چهارشنبه 1399-10-10] [ 03:44:00 ب.ظ ]
|