کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو




آخرین مطالب
 



 

 

دردمند هجران کشیده ای که می خواهد دردهای درونی خویش را با بیانی رسا به زبان آورد جز این چه می گوید:

 

شب فراق که داند که تا سحر چند است؟                      مگر کسی که به زندان عشق دربند است

 

(خطیب رهبر ، 1370 ،غزل60،ص92)

 

دانشمند بلند نظری که سالیان دراز عمر خود را به تجربه و آزمون صرف کرده است، پخته تر و رسیده تر از این عبارت چه می گوید: «هر که با بدان نشیند نیکی نبیند»، «هر چه زود برآید دیر نپاید» و …

 

عارف پخته ای که سراسر جهان را اعضای یک پیکر می داند جوهر فکر خود را در گفتار شیخ می یابد:

 

«بنی آدم اعضای یکدیگرند                                              که در آفرینش ز یک گوهرند

 

چو عضوی به درد آورد روزگار                                                 دگر عضوها را نماند قرار»

 

(خطیب رهبر، 1373،ص79)

 

و بالاخره

 

مرد سیاست پیشه ی کارآزموده برای اخلاق و مملکت داری گفتار استاد را باز می خواند:

 

«مزن تا توانی بر ابرو گره                                                       که دشمن اگر چه زبون دوست به

 

اگر پیل زوری و گر شیر جنگ                               به نزدیک من صلح بهتر که جنگ

 

چو دست از همه حیلتی بر گسست                                               حلال است بردن به شمشیر دست

 

نخواهی که ضایع شود روزگار                                         به ناآزموده مفرمای کار

 

سواری که بنمود در جنگ پشت                               نه خود را که نام آوران را بکشت

 

دو کس پرور ای شاه کشور گشای                                                یکی اهل رزم و دوم اهل رای»

 

(دبیرسیاقی،1380،ص212)

 

«باری از کوچکترین کودک دبستان که تازه لب باز می کند تا بزرگترین پیر سالخورده که در عالم عشق حق و فناء به سر می برد، همگی زیر نفوذ ادبی و در سایه ی افکار آن گوینده بزرگوارند».

 

(همایی، جلال الدین، 1369، صص 366-366)

 

آری سعدی یک نفر بود امّا به چند زبان سخن رانده و سحر کلامش در جان ها اثر نموده و یادگار و ماندگار مانده است در پایان نامه ی حاضر تلاش شده در حدّ توان گوشه ای از هستی لایتناهی و قطره ای از اقیانوس معرفت شیخ توضیح داده شود . «تا چه قبول و افتد و چه در نظر آید.»

 

1-1- بیان مسأله

 

حکومت و کشورداری و آیین شهریاری برای رسیدن به جامعه ای ایده آل و آرمانی و انسانی از دیرباز در سرزمین کهن ما رونق ویژه ای داشته است. شیخ اجل سعدی شیرازی به عنوان شاعری توانمند و نویسنده ای زبر دست که قسمت اعظم از زندگی حدوداً یک سده خویش را در سفربوده وهمچنین از روزگار تولددر خانواده ای که نشست وبرخاست با دربار داشته ، باسواد بودندوبه قول خود سعدیهمه قبیله ی من عالمان دین بودندونظر به اینکه عموم نوشته های سعدی ( علیهِالرَحمـة) نکات حکمت آمیز در

پایان نامه

 

قالب داستان وپند واندرز بوده وقسمتهای قابل توجّهی از آثار خویش را نیز به آیین حکومت ومملکت داری اختصاص داده است . از جمله در باب اول گلستان ،در سیرت پادشاهان به تفصیل در این باب سخن رانده برای مثال:

 

«انوشیروان عادل گفت: از روستائیان نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود ودهخراب نگردد و گفت: بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده

 

«اگر ز باغ رعیّت ملک خورد سیبی                                   برآورند غلامان او درخت از بیخ

 

به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد                         زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ»

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-10-10] [ 07:25:00 ق.ظ ]




 

 

3-2-1-نام و صفات گرشاسب در اوستا……………………………………. 48

 

3-2-2 خاندان گرشاسب در اوستا……………………………………. 48

 

3-2-3- اعمال مذهبی گرشاسب در اوستا……………………………………. 50

 

3-2-4- اعمال پهلوانی گرشاسب در اوستا……………………………………. 52

 

3-2-5-پایان کارگرشاسب در اوستا:……………………………………. 61

 

3-3-چهره گرشاسب درمتون پهلوی…………………………………….62

 

3-3-1-نام و صفات گرشاسب در متون پهلوی……………………………………. 63

 

2-3-2-خاندان گرشاسب در متون پهلوی…………………………………….63

 

3-3-3-اعمال مذهبی گرشاسب در متون پهلوی……………………………………. 63

 

3-3-4-اعمال پهلوانی گرشاسب در متون پهلوی……………………………………. 64

 

3-3-5-گناه محاکمه و مجازات گرشاسب در متون پهلوی……………………………………. 68

 

3-3-6- گرشاسب و نقش او در آخرالزمان……………………………………. 69

 

3-4-نسب نامۀ گرشاسب در متون تاریخی کهن…………………………………….70

 

فصل چهارم پیشینۀ خاندان رستم در شاهنامه…………………………………….. 73

 

4-1درآمد……………………………………. 74

 

4-2-خاندان رستم در شاهنامه:…………………………………….75

 

4-2-1-گرشاسب……………………………………. 75

 

4-2-2-کریمان……………………………………. 77

 

4-2-3-نریمان……………………………………. 78

 

4-2-4-سام……………………………………. 79

 

4-2-5-زال……………………………………. 80

 

4-2-6 -رستم……………………………………. 85

 

4-2-7-شغاد……………………………………. 90

 

4-2-8 -زواره……………………………………. 90

 

4-2-9- سهراب……………………………………. 91

 

4-2-10 -فرامرز……………………………………. 95

 

4-2-11- بانوگشسب……………………………………. 97

 

4-2-12-بیژن……………………………………. 98

 

فصل پنجم پیشینه خاندان رستم در متون ادبی و تاریخی پس از شاهنامه……..99

 

5-1درآمد……………………………………. 100

 

5-2-گرشاسب نامه……………………………………. 101

 

5-3-بانو گشسب نامه……………………………………. 105

 

5-4-جهانگیر نامه……………………………………. 112

 

5-5-برزونامه…………………………………….116

 

5-6-فرامرزنامه……………………………………. 120

 

5-7- بهمن نامه……………………………………. 126

 

5-8-شهریارنامه…………………………………….132

 

5-9-سام نامه…………………………………….138

 

فصل ششم نتیجه گیری……………………………………… 143

 

فهرست منابع……………………………………..149

 

چکیده:

 

این پژوهش با عنوان«بررسی پیشینۀ خاندان رستم در متون ادبی و تاریخی پیش از شاهنامه،در شاهنامه و پس از شاهنامه»به نگارش درآمده است.یافته های تحقیق نشان می­دهد که داستان رستم منشأ سکایی داردو این فرض با نبود نام رستم و زال در اوستا و طرح بسیار کمرنگ حضور این پهلوانان در ادبیات پهلوی، هرچه بیشتر تقویت می­شود.برخی از محققین،رستم را فردی افسانه ای می­دانند اما بعضی دیگر برای او شخصیتی تاریخی قائل شده اند و در تحلیل جنبۀ تاریخی شخصیت رستم،وی را با گندفر، شاه سیستان یا سورنا، سردار اشکانی، یکی پنداشته­اند.در روایات اوستایی از رستم و زال نشانی نیست و قهرمان بزرگ اوستا گرشاسب است.در شاهنامه رستم محور اصلی است.علت تفاوت روایات حماسی شاهنامه با روایات حماسی تبلور یافته در اوستا و متون پهلوی در این است که شاهنامه نه متّکی به سنت زرتشتی،بلکه مبتنی بر روایات شفاهی و کتبی خراسان است که توسط «گوسانان» اشاعه داده می­شدند و اغلب در عصر فردوسی به کتابت درآمده بودند.قهرمان اصلی بسیاری از این منظومه­های سروده شده پس از فردوسی، فرزندان و نوادگان رستم هستند.سلسله نسبی که از این متون حماسی به دست می­آید تقریباً با یکدیگر همخوانی دارند و میتوان گفت که همگی بر اساس یک متن و الگوی واحد شکل گرفته اند.

 

مقدمه:

 

روایات حماسی ما براثر تعدد آثار مشحون به اسامی بسیاری از پهلوانان است که حتی     شماره کردن آنها نیز کاری بس دشوار است و تحقیق درباره یک یک آنها نیازمند کتابی خاص است از اینروی نگارنده در این پژوهش قصد تحقیق در باب تمام این پهلوانان را ندارد وتنها برآن است که به شخصیت مشهورترین پهلوان حماسه ایران یعنی رستم زال بپردازد و پیشینه او و خاندانش را مورد مطالعه و بررسی همه جانبه قراردهد.پهلوانان ایران درمنظومه های حماسی معمولاً یا از خاندان های مشهور پهلوانی اند یا اشخاص منفردی هستند که به قبیله و عشیره ای تعلق ندارند.

 

خاندان رستم بزرگترین و نام آورترین خاندان پهلوانی حماسه های ایرانی و همچنین پس از خاندان های شاهی یعنی پییشدادیان و کیانیان پر آوازه ترین حکومت محلی در شاهنامه است.این خاندان را به نام های خاندان گرشاسب،سام و زال نیز مخاطب می سازند.این افراد همگی قبل از رستم بودند و کارهای مهمی انجام داده اند اما چون رستم پرآوازه تر است این خاندان بیشتر به خاندان رستم شهرت دارد.

 

به دلیل اهمیت ویژه ای که خاندان رستم در میان سایر خاندانهای پهلوانی حماسه ایران دارد و اینکه حماسه های رستم و خاندان او از گذشته تاکنون سخت مورد علاقه و توجه مردم بوده است،بنابرین بیشترین تحقیقات صورت گرفته راجع به خاندن های پهلوانی بر روی این خاندان متمرکز شده است. اما مشکل این است که تقریباً تمام تحقیقاتی که راجع به این خاندان پهلوانی صورت گرفته تک بعدی بوده و تنها به شخصیت رستم یا گرشاسب پرداخته اند و این پژوهش ها نه در بسترحماسه که درقلمرو اسطوره و یا

پایان نامه و مقاله

 

تاریخ بوده است و در هیچ یک از تحقیقات انجام شده به این خاندان به صورت یک کل نگریسته نشده است.

 

این اشکال از آن جا ناشی می شود که تمام توجهات فقط معطوف به شاهنامه بوده است و چون یگانه قهرمان محوری آن رستم بوده است، بنابراین بیشتر تحقیقات راجع به این شخصیت حماسی انجام شده است.

 

دراین پژوهش،سعی نگارنده برآن است تا نسبت به تحقیقاتی که تاکنون در مورد این خاندان پهلوانی انجام شده پا را فراتر نهاده و علاوه بر بررسی شاهنامه به عنوان متن محوری،سایر متون ادبی و تاریخی قبل و بعد از آن را نیز که از خاندان رستم در آن ها         سخن رفته است، مورد واکاوی جامع و کامل قرار دهد. باشد که این بررسی گسترده و همه جانبه به رمز گشایی هرچه بهتر و روشن تر این خاندان بزرگ پهلوانی بیانجامد.

 

فصل اول: کلیات

 

طرح پایان نامه:

 

الف) بیان مسأله

 

رستم از جمله قهرمانان بزرگ و مهم حماسی ملی ایران است ودر فرهنگ و ادبیات فارسی حضور گسترده و تأثیرگذاری دارد.یکی از مباحث مهم دربارۀ رستم،بحث پیشینه ی تاریخی رستم و زال است که در شاهنامه که مهمترین اثر حماسی ایرانیان محسوب می شود،پیشینۀ این خاندان به صورت کامل نیامده و از سلسلۀ خاندان رستم تنها چند تن ذکر شده است و دربارۀ اینکه این اسامی آیا شخصیت مستقل دارند یا به هم تطبیق می شوند نیز بحث هایی مطرح است.

 

باتوجه به نفوذ وتاثیر این خاندان پهلوانی بر حماسۀ ملی ایران وفرهنگ فارسی،لازم است بررسی دقیق و کاملی در متون کهن،قبل از شاهنامه،در شاهنامه وآثار تاریخی و حماسی بعد از شاهنامه انجام گیرد وتمامی مباحث واکاوی گردد و درمتون گوناگون بررسی تطبیقی به عمل آید و در این رساله این موضوع بررسی خواهد شد.

 

ب) سوالات پژوهش

 

1.خاندان رستم درفرهنگ ایران و زبان فارسی چه جایگاهی دارد؟

 

2.پیشینۀ خاندان رستم در نامۀ اوستا چگونه بازتاب یافته است؟

 

3.پیشینه خاندان رستم در متون پهلوی پیرو اوستا چگونه است؟

 

4.پیشینه و کیفیت بازتاب خاندان رستم در شاهنامه به چه صورت است؟

 

5.روایات مرتبط با خاندان رستم در شاهنامه و منابع مورد استفادۀ او چگونه است و آیا اختلافات روایاتی وجود دارد و آیا فردوسی در این روایات دخل و تصرفاتی دارد؟

 

6.تاریخچۀ خاندان رستم در آثار ادبی و تاریخی پس از شاهنامه چگونه بازتاب یافته است؟

 

ج) فرضیات پژوهش

 

1. با توجه به بازتاب گسترده رستم در شاهنامه و نفوذ شاهنامه در میان مردم خاندان رستم  در فرهنگ ایران بازتاب گسترده ای دارد.

 

2. در اوستا اشاراتی به برخی از افراد خاندان رستم شده است ولی به نظر می رسد به دلایل تاریخی و گاه مذهبی، تعمدی در نیامدن ذکر این خاندان باشد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:25:00 ق.ظ ]




 

 

2-1-2. طرح در حکایات کوتاه مثنوی……………………………………………………………………33

 

2-1-3. طرح در حکایات بلند مثنوی………………………………………………………………….40

 

2-1-3-1. تحلیل طرح داستان پادشاه و کنیزک…………………………………………………….42

 

2-1-3-2. تحلیل طرح داستان شیر و نخچیران……………………………………………………..52

 

2-1-3-3. تحلیل طرح داستان حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان…………..56

 

2-2. عناوین طرحوار در مثنوی………………………………………………………………………..62

 

2-3. حکایات با طرح و پیرنگی ضعیف……………………………………………………………….64

 

فصل سوم: عناصر داستانی مؤثر بر طرح و پیرنگ

 

3-1. صحنه…………………………………………………………………………………………………..69

 

3-2. شخصیّت……………………………………………………………………………………………..74

 

3-2-1. شخصیّت ­پردازی……………………………………………………………………………….75

 

3-2-2. شیوۀ شخصیّت ­پردازی………………………………………………………………………..77

 

3-2-3. ابزارها و عناصر شخصیّت­ پردازی………………………………………………………..77

 

3-2-3-1. گفت­وگو……………………………………………………………………………………….77

 

3-2-3-2. توصیف…………………………………………………………………………………….78

 

3-2-3-3. صحنه ­پردازی…………………………………………………………………………….78

 

3-3. گفت­ وگو…………………………………………………………………………………………..78

 

فصل چهارم: مقایسه و بررسی تطبیقی طرح و پیرنگ در مثنوی معنوی و کلیله و دمنه و آثار عطّار

 

4-1. مقایسۀ حکایت شیر و نخچیران در مثنوی مولوی و کلیله و دمنه………………86

 

4-1-1. پیرنگ………………………………………………………………………………………….87

 

4-1-2. تعلیق…………………………………………………………………………………………88

 

4- 1-3. زاویه دید…………………………………………………………………………………….89

 

4-1-4. شخصیّت…………………………………………………………………………………….90

 

4-1-5. شخصیّت ­پردازی……………………………………………………………………………90

 

4-1-6. گفت­وگو………………………………………………………………………………………91

 

4-1-7. زمان و مکان……………………………………………………………………………93

 

4-2. مقایسۀ حکایت مرد دبّاغ در مثنوی مولوی و اسرارنامۀ عطّار………………..95

 

4-2-1. طرح و ساختار روایت­ها……………………………………………………………….96

 

4-2-2. شخصیّت­پردازی………………………………………………………………………..98

 

4-2-3.گفت­وگو…………………………………………………………………………………….99

 

4-3. مقایسۀ حکایت مردی که عزرائیل با او به خشم نگاه کرد در مثنوی مولوی و الهی­نامۀ عطّار…….100

 

فصل پنجم

 

 نتیجه ­گیری………………………………………………………………………………………….104

 

فهرست منابع………………………………………………………………………………………..107

 

پایان نامه و مقاله

 

چکیده:

 

مثنوی ­معنوی اثر ارزشمند مولانا جلال­الدین محمد بلخی است که­ گذر روزگاران ­آن ­را به ­دست فراموشی نسپرده ­است. شاید یکی ازدلایل ­ماندگاری مثنوی، داستان­های ­دلنوازی است­ که ­موجب تلطیف­کلام ­متعالی مولانا گردیده­ و هرروزه پنجرۀ جدیدی بر آن ­گشوده ­می­شود و مخاطبان ­او را به­ نگاهی تازه ­براین ­داستان­ها دعوت می­کند. گاه برخی ­از داستان­ها به­صورت شگفتی با اصول و شیوه­های داستان­نویسی ­نوین گره ­می­خورد و این ­امر بر هنر داستان­پردازی­ مولانا بیش­ از پیش­ صحّه می‌گذارد.اصطلاح پیرنگ به ­معنای ­طرح، الگو و هسته­ی ­داستان است که ­سلسله ­حوادث را از آشفتگی بیرون می­آورد و به داستان وحدت هنری می­بخشد. این نوشتار توجه­ خود را بر این ­عنصر داستانی مبذول داشته و قصد دارد نشان ­دهد که چگونه مولانا در برخی از حکایات­ خود این عنصر را هنرمندانه به ­خدمت ­گرفته ­است.”حادثه، گره­افکنی، کشمکش، تعلیق، بحران، نقطه­ی ­اوج و گره­گشایی ­و…” به‌­عنوان ­مؤلفه­های ­اصلی ­پیرنگ مورد بررسی قرار می­ گیرد و نشان­ داده ­می­شود که چگونه مولانا با توجه به این ­موٌلفه­ها، به پی­ریزی ­داستان­ها و حکایات ­خود می­پردازد.در پایان ­نیز برای تبیین مطلب میان حکایاتی ­مشترک ­در مثنوی­ و کلیله و دمنه و برخی ­از آثار عطّار ، مقایسۀ­ تطبیقی به ­لحاظ طرح و الگوی ­داستان­ها صورت می­ گیرد. هدف­ ما از نوشتن این پایان­نامه، شناساندن هنر داستان­پردازی ­مولوی از منظر طرح و پی­ریزی ­آن است تا نشان­ دهیم ­که­ این مؤلفه در مثنوی مغفول ­نمانده ­است و در برخی ­داستان­های ­آن، از عناصر اصلی­ محسوب می­شود.

 

مقدمه و کلیات

 

1- بیان مسئله تحقیق

 

روایت­ها وجود دارند؛ هرجا انسان باشد، روایت هم هست و ­هیچ­ مردمی هرگز و در هیچ­کجا بدون روایت وجود ندارند (آسابرگر، 1380:32). جهانی بودن عرصه­های روایت، از وجود عناصری ­حکایت می­کند که ­در تمامی ­روایت­ها از هر فرهنگ و ملیّتی، می­توان آنها را یافت. نخستین ­بار صورتگرایان ­روسی به مفهوم روایت توجه کرده­اند (احمدی، 312:1375) و در معنای­خاص، متون ­روایی را دارای ویژگی­های وجود قصه و حضور قصه­گو و تغییرحالت در یک دورۀ زمانی دانسته­اند. صورتگرایان و ساختارگرایانی که پژوهش­های آنها را دنبال­کرده­اند میان دستور زبان و دستور داستان نوعی همانندی یافته­اند و با استفاده از سنت دستوری، به عنوان منبع امکانات ساختاری، کوشیده­اند تا ضمن تجزیۀ روایت­ها به عناصر سازندۀ آنها به روابط و نظام­مندی این عناصر پی ­ببرند و دستوری جهانی برای روایت تدوین کنند.

 

امروزه ما می­توانیم دراین باور بلندپروازانۀ ساختارگرایان، به وجود دستور جهانی روایت، با آنها همراه باشیم و یا در این ایده به دیدۀ تردید بنگریم، اما در هرحال نمی­توانیم دستاوردهای آنها را در زمینۀ تجزیه و تحلیل روایت­هایی از هر دست انکار کنیم. به ­این ترتیب، به­ نظر می­رسد که بررسی روایت­های داستانی ادبیات ­کهن فارسی نیز با استفاده از روش­های ساختارگرایانه، نه تنها امکان­پذیر است بلکه بررسی­ هایی از این دست می­تواند بسیاری ­از جنبه­های داستانی این آثار را به نحوی مطلوب توضیح دهد. یکی از آثار ادبیات­ کهن فارسی­ که ­ براساس روش­های ­ساختارگرایانه قابل بررسی می­باشد، مثنوی معنوی اثر نفیس مولاناست که آن­چنان دلنواز و شیوا آفریده ­شده که ­گویی ­اثری پیش­ روی ­مخاطبان ­است­ که حتی روح سرکش­ و فسردۀ بشر امروز نیز اسیر جذبه­های آن می­شود و قدم ­به ­قدم ­در شش سفر با مولانا همگام می­شود و روح خود را صیقل می­دهد.

 

وجود حکایات­ و روایات مثنوی که خود نقد حال همۀ ماست، در جای­جای مثنوی جلوه­گری می­کند. مولانا در ورای بیان هرحکایت و داستان، مفاهیم­ ارزشمندی­ را بیان ­می­کند. درواقع هدف این­ داستان­ها، ملموس­ ساختن مفاهیمی است که او قصد بیان آنها را دارد. صورت ­داستان­وارۀ مثنوی این امکان رافراهم ­آورده ­که بتوان آن ­را با توجه­ به اصول داستان­نویسی معاصر مورد بررسی قرارداد. امروزه مؤلفه­ هایی همچون “موضوع، درونمایه، شخصیت، لحن، صحنه­پردازی و پیرنگ و…” به‌عنوان ­عناصر داستانی ­مورد توجه­اند. در این ­میان، عنصر “پیرنگ” ازجمله ­عناصری ­است ­که در مثنوی­ معنوی مورد توجه است، چنانکه ­با توجه به ­الگو­ی کلّی داستان­های مثنوی، می­توان گفت مولانا تقریبا ًدر تمامی داستان­های بلند و شماری از داستان‌های کوتاه و متوسط، طرح و الگوی داستان­کاملی ­را به خدمت­ گرفته است؛ یعنی داستان ­را با یک­ موقعیت­ پایدار اولیه آغاز و سپس­ نیاز یا مشکلی را مطرح می­کند و کنش­هایی ­برای ­حل ­مشکل یا برآوردن ­آن نیاز انجام می­دهد، سرانجام ­داستان را به یک نتیجۀ مشخص و موقعیّت پایدار پایانی خاتمه ­می­دهد. لذا با توجه­ به ­اینکه شارحان مثنوی دربارۀ ساحت­های معنایی­ و نمادین داستان­های­ مثنوی شرح­های مفید و مبسوطی نوشته­اند، در این تحقیق سعی بر آن است که داستان­ها و روایت­های مثنوی از جنبه­های ساختاری و عناصر داستانی بدون توجه به معناهای نمادین و عرفانی متن، بررسی شود. به ­عبارت دیگر، با قصه­های مثنوی به‌­عنوان روایت یک قصه و نه یک قصۀ عرفانی- تمثیلی روبه‌رو خواهیم شد و سعی می­شود تا شیوه­های روایت­گری مولانا در این اثر بررسی شود.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:24:00 ق.ظ ]




 

 

3-2-1: بزه ها……………………………………………………………………………… 69

 

3-2-3: نتیجه گیری: طرد جنگجو……………………………………………………. 72

 

3-3: همالان و گرشاسب……………………………………………………………… 75

 

3-3-1: ارزوشمنه(arvzO Samana)…………………………………………………

 

3-3-2:ائو گفیه(aEuO gafiia)……………………………………………………..

 

3-3-3::سناویذکه(snAwiDka)………………………………………………………

 

3-3-4:سِرَور(srawera) …………………………………………………………………

 

3-3-4:خناثیتی(XnąθaItī)…………………………………………………………….

 

3-3-5: گرگ کپوت(kaput)…………………………………………………………..

 

3-3-7:گندروه(gandarvwa) …………………………………………………………

 

3-3-8: مرغ کمک(kamak) …………………………………………………………

 

3-3-9:وایو(wAyu)………………………………………………………………….

 

3-4: نتیجه گیری……………………………………………………………………… 103

 

فصل چهارم: گرشاسب در متون پهلوی…………………………………………. 110

 

4-1: نقش رستاخیزی ……………………………………………………………….. 115

 

4-2: اژی دهاک و آخر زمان…………………………………………………………. 126

 

4-3:پیوست: گرشاسب در منابع دوره ی اسلامی………………………………. 139

 

نتیجه گیری………………………………………………………………………….. 153

 

کتابنامه…………………………………………………………………………………. 158

 

چکیده:

 

گرشاسب، قهرمان اسطوره ای، اژدها اوژن اوستایی،پسر سام و قهرمان رستاخیزی، در منابع فارسی زرتشتی، شاهکار های قهرمانی بسیاری با او در ارتباط است. شرح ماجراهای او در متون پهلوی و اوستا گردآوری شده است. این پژوهش اسطوره ی گرشاسب را طبق کهن نمونه ی قهرمانی ، بررسی می کند که پژوهشگران در زندگی اغلب قهرمانان اسطوره ای مشخص کرده اند. هدف اصلی این رساله ارائه تحلیلی نو از داده ها و داستان های گرشاسب برای تعریف قهرمان اسطوره ای بر پایه ی اوستا و متون پهلوی است. چهره ای که از او در اوستا می بینیم ، قابل مقایسه با نمونه هایی از ایزدان جنگاور و هند و اروپایی است. منابع دینی پهلوی به ویژه متون رستاخیزی و آخر زمانی جایگاه گرشاسب را در ساختار دینی مزدیسنا می نمایاند. او درجهان حماسی ایرانی آوازه ای ندارد و روایات پراکنده ی مربوط به او نیز در منابع گوناگون تفاوت ها و گاه تناقضات در خور درنگی دارند. این رساله می کوشد تا توجیهاتی را دست کم برای بخشی از این پراکندگی ها پیشنهاد کند. در نهایت خواهیم دید که بزهکاری های قهرمان به شوربختی و بدنامی گرشاسب در هر دو جهان منجر می شود. نتیجه ی کلی بررسی این بزه ها این است که جنگاوران در ارتکاب بزه ناگزیرند.

 

پیشگفتار:

 

اسطورة قهرمان، رایج ترین و شناخته ترین بن مایه ی اساطیری و کهن الگو بین دیگران است و مراحل سفر او آکنده از ماجراها و وقایعی شناخته شده است كه او با تلاش و مخاطره بسیار آن ها را پشت سر می گذارد تا ضمن تحول و تكوین و تكامل، به نقطة تعالی این الگوی روایی كه رسیدن به هدف و پیروزی است، دست یابد.

 

متاسفانه اسطوره های ایرانی فاقد شكل منسجم اسطوره های یونانی و رومی است. حتی در اوستا هم با اسطوره های دینی شده، سر وكار داریم. «اسطوره گرشاسب » جمع آوری سنتی روایت هاست. با آن که اسطوره ی قهرمانی در پژوهش های غربی ها به صورت کامل مورد بحث و بررسی قرار گرفته، اما به نظر نگارنده اسطوره های قهرمانی که هر کدام خود گواه فرهنگ و بن مایه های غنی هستند ، به صورت موردی چندان بررسی نشده اند و در این میان، جای یک نمونه ی کامل از خوانش اسطوره ای و کهن نمونه ای بس خالی می نماید. چرا که در دورانی که ما که در آن شاهد نزول اسطوره ها هستیم بررسی کهن نمونه ی قهرمانی شکل حیاتی تری به خود می گیرد. مخصوصا در همین دوران الزام وجود قهرمان برای شکل گیری داستان بر محور وجود اوست که هر چه بیشتر موجبات سقوط آن را فراهم می آورد. داستان ها از روند ماجرا محوری خارج شده به قهرمان محوری روی می آورند تحلیل عناصر و شخصیت های وهمی در رابطه با اسطوره ی قهرمانی گرشاسب ، به کمک نقد اسطوره ای ، با همین هدف شکل می گیرد.

 

داستان های گرشاسب سه روایت متفاوت از یک کهن الگوی اساطیری است که به ترتیب در اوستا،متون پهلوی، شاهنامه و گرشاسب نامه می بینیم.هر چند« که پیشینه پردازشِ دستِ کم بخشی از اسطوره گرشاسب به دورانی می رسد که نیاکان مشترک ایرانیان و هندوان با هم می زیستند».(سرکاراتی، 1378: 16)

 

بخش مهمی از مضامین قهرمانی و بن مایه های اسطوره ای در اوستا به داستان گرشاسب اختصاص دارد اما با ظهور در متون پهلوی ، بنا به دلایل مختلف سیاسی و آیینی چون آتش کشی و پری کامگی، بخش بزرگی از فر و شکوه اوستایی خود را از دست می دهد و به کنار رانده می شود. سیمای گناهکارانه ی گرشاسب در برخی متون پهلوی، خوار داشت آیین مزدیسنا ، از دلایل این رنگ باختگی است.

 

شناخت افسانه های دینی و آیینی ایران باستان از دو راه ممکن است. اول، رجوع به متون دینی ایران باستان، دوم رجوع به متون ملی ایرانیان.از نخستین کسانی که چهره های افسانه ای و اسطوره ای را بر مبنای دینی و ملی تحلیل کرد پژوهشگر بزرگ ایران باستان ” آرتور کریستین سن” بود که در کتاب “کیانیان” قهرمانان را بر اساس روایت های دینی و بار دیگر بر اساس روایت های ملی بررسی کرد.

 

خانم مری بویس اسطوره و مذاهب اولیه را کافر کیشی نام نهاده است.ویژگی این دوران، عدم باور به وجود ایزد یکتا و پرستش ایزدانی است که نماد و سرچشمه جلوه های طبیعت به شمار می آیند. این ایزدان در تحول بعدی آیین مزدایی تاثیر گذار بوده اند.

 

“ارانسکی” پژوهشگر روسی بر این باور است که: « اساطیر اوستایی، جایگاه دامداری در آن ها و پهلوانانی که گله های فراوان و زیبا دارند، به وضوح تمام گواه نقش مهمی است که دامپروری در زندگی پدیدآورندگان اساطیر یاد شده، یعنی مردم صحرانشین و دامپرور قدیمی و ایرانی زبان آسیای میانه و سرزمینهای مجاور آن ایفا می کرده است.(ارانسکی، 1358: 79)

 

در حالتی دیگر قهرمان افسانه ای از طریق فره ایزدی ، توانایی های فرا طبیعی و غیر عادی پیدا می کند. این نوع افسانه ها بر اساس این نگرش به وجود آمده اند که زمان “گیتیانه” محدود است. در تحلیل اسطوره شناختی قهرمان از یک سو باید به مفاهیم تعاریف و مفاهیم بنیادین اسطوره نظر داشت ؛ تعاریفی که گاه در تضاد کامل با افسانه و داستان های عامیانه قرار دارد. از سوی دیگر دیدگاه های موافق و کل نگر هم وجود دارد که به آنها نیز باید توجه کافی داشت.

 

فصل اول: کلیات پژوهش

 

1-1- پیشینه تحقیق

 

اسطوره ی گرشاسب تاکنون از دیدگاه های مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از منظر ساختار های سه گانه(طبق نظریات ژرژدومزیل)، گناه گرشاسب، اژدها کشی، دیو اوژنی و … در ساختار اسطوره ی کلاسیک قهرمانی، به جرات می توان گفت اولین باری است که گرشاسب از این دیدگاه بررسی می شود. این بررسی مطابق نظریه های مهم اسطوره ی قهرمانی(Heroic Myth) به ویژه نظریات جوزف کمبل است. . «لرد راگلان» در کتاب جنجال برانگیزش به نام قهرمان در سال 1936، یک طرح کلی داستانی برای قصه ها و اسطوره های که با پهلوانان اساطیری و کهن سر و کار داشتند، ارایه کرد. پر واضح است که اسطوره های قهرمانی میان تمام ملت ها و فرهنگ های مختلف اشتراکات ویژه ای دارد .کاربرد نقد اسطوره ای برای متون وآثار کهن کمتر مورد پژوهش و ارزیابی قرار گرفته است؛ معمولا ابزار نقد اسطوره ای برای اسطوره های کلاسیک و مدرن غرب به کار رفته است. اسطوره ی گرشاسب را همراه با حاشیه های داستانی مربوط به آن، چند تن مورد

پایان نامه و مقاله

 

بررسی قرار داده اند.

 

به نقل از سرکاراتی گرشاسب یک شخصیت اسطوره ای هند و ایرانی است. این موضوع را فردریش فون اشپیگل(Spiegel) در کتاب خود به نام «دوران آریایی و اوضاع آن» متذکر شده است.(Spiegel, 1977: 274-75)

 

از اوایل سدۀ بیستم میلادی به بعد، ایرانشناسانی چون مارکوارت (Markwart)، بنونیست (Benvenist)، کارنوی(Carnoy) نظریه یکسان بودن رستم و گرشاسب را مطرح کرده اند.مارکوارت دانشمند ایران شناس آلمانی در سال 1985، که از شناسایی کرساسپه) (kvrvsAspa یا گرشاسب عاجز می ماند، گرشاسب را لقبی برای رستم می داند، اما کریستین سن دانمارکی در کتاب کیانیان خود این ادعای او را با ارائه دلایل مستند و علمی رد می کند، ولی او نیز موفق نمی شود تا گرشاسب را در اساطیر هندی شناسایی کند. او با بازسازی معادل اوستایی نام رستم به صورت Raoda-staxma اظهار کرد که این واژه در اصل لقب ساده ی گرشاسب بوده است و نیز بر این باور است که گرشاسب و رستم نه تنها در اعمال پهلوانی خود یکسان اند بلکه از دیدگاه دینی نیز همانند یکدیگرند.

 

این یکسان انگاری هارا پژوهشگران دیگری چون هرتسفلد، هوسینگ وموله نیز تایید کرده اند. هرتسفلد، با توسعه ی نظر مارکوارت به این نتیجه رسید که داستان های گرشاسب از دیر باز در زرنگ و رخج رایج بوده- یعنی داستان های مرسوم آن اقلیم بوده-که در سده ی اول .م تحت تاثیر شکوه گّندفر-فرمانروای مقتدر سیستان-تحول یافته با روایات تاریخی آن دوران در هم آمیخته و داستان های رستم را به وجود آورده است. نیز ویکاندر در کتاب وایوی خود و موله در مقاله ی «گرشاسب و سگساران»، رستم را در مقام جایگزین حماسی گرشاسب اسطوره ای فرض کرده اند. استاد سرکاراتی با ارائه دلایل متعدد، این نظرها را نادرست دانسته و اظهار نظر کرده است که مشترکات توصیفی مارکوارت و هرتسفلد کلی و موهوم اند ونتیجه گرفته است که رستم صورت حماسی و داستانی گرشاسب نمی تواند باشد. البته درِ گفتگو درباره ی نظریه ی مارکوارت تا پیدا شدن مدارک و شواهد تازه هم چنان باز می ماند.

 

نمی توان به طور دقیق گفت که سام بدل حماسی گرشاسپ اساطیری است اما بجاست اگر بسیاری از باورهای اسطوره ای مربوط به وی را از آن گرشاسپ بدانیم كه در سنّت حماسی ایران به سام انتقال یافته است.چنان كه مثلاً اژدهاكشی گرشاسپ در اوستا در ادبیّات حماسی ما به نبرد سام با اژدری در کّشّف رود- چنان كه در شاهنامه آمده- تغییر شكل داده است و یا پیکار گرشاسپ با دیوی موسوم به گندروَ در اوستا، در شاهنامه به صورت نبرد سام بادیوی در دریای چین درآمده است. اما دکتر سرکاراتی اشاره می کند که گرشاسب اوستا با سیستان ارتباطی ندارد.

 

مشروح ترین نسخه مدرن اسطوره گرشاسب، یارشاطر (1983)می باشد. Eduljee در سال 1983 مجموعه ای جامع از متون همراه با ترجمه و توضیحات (جامع تر از وِست)، (1882) فراهم کرد. اشپیگل (1891: 194-95. )دارمسستر( 1877 ،. 213-18 ، 1892 ، 626-28. )کریستین سن (1932 ، صص. 99-106) ، بویس( 1975 ، صص. 100-104 )، و ویلیامز ، اد. ، (1990 (II )،( صص 161-68) به تحلیل موضوعات مرتبط به اسطوره ی گرشاسب پرداخته اند.

 

در مشابهت های میان فریدون و اسطوره ی گرشاسب ، ویکاندر (1938) در تلاش برای پیوند گرشاسب با “گروه مردان جوان آریایی ” است (ویکاندر،1941: 70-161) همچنین بویس در این زمینه نقدی دارد. (بویس، 1975: 10-102)

 

   استاد فقید ٬ نیبرگ ٬ متن آوانویسی شده روایات پهلوی را ٬ با ترجمه فرانسوی آنها و  توضیحات ٬ درسال 1933 در مقاله ای به نام « افسانه ی گرشاسب» در یادنامه پاوری منتشر کرده است.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:24:00 ق.ظ ]




 

 

2-4-2- اسطوره ­های اهریمنی……………………………… 19

 

بخش دوم: جایگاه زن در اسلام…………………………….. 21

 

2-2-1- جایگاه زن در اسلام…………………………….. 22

 

2-2-2- زن در قرآن…………………………….. 24

 

2-2-3- زنان صدر اسلام…………………………….. 31

 

2-2-4- زن از نقطه نظر اندیشمندان…………………………….. 34

 

2-2-5- فلسفه اسلام درباره حقوق خانوادگی…………………………….. 35

 

2-2-6- مهر و نفقه…………………………….. 39

 

2-2-7- علل پیدایش چند همسری……………………………… 41

 

2-2-8- اشكالات و معایب چند همسری……………………………… 41

 

بخش سوم: زن از نگاه فرهنگ غرب………………………………. 42

 

3-1- زن از نگاه فرهنگ غرب………………………………. 43

 

2-3-1- فمینیسم و سابقه آن…………………………….. 43

 

2-3-2- خود آگاهی فمینیستی……………………………… 46

 

2-3-3- زنان و جایگاه زنان در جامعه كهن بدوی……………………………… 48

 

2-3-4- نظرات انگلس در مورد ویژگی های جامعة بدوی……………………… 48

 

2-3-5- زن از دیدگاه سفرنامه نویسان فرنگی……………………………… 51

 

بخش چهارم: جایگاه زن در عصر مشروطیت (نگاهی گذرا به موقعیت اجتماعی، فرهنگی و ادبی زن در نهضت مشروطه)……….53

 

2-4-1- جایگاه زن در عصر مشروطیت (نگاهی گذرا به موقعیت اجتماعی، فرهنگی و ادبی زن در نهضت مشروطه)…………..54

 

2-4-2- نگاهی گذرا به مسائل زنان در عصر مشروطه…………………………….. 58

 

2-4-3- تصویر زن در شعر شاعران مشروطه……………………………69

 

فصل سوم: ادبیات مشروطه…………………………….. 74

 

3-1- مقدمه: ادبیات عصر مشروطه…………………………….. 75

 

3-1-1- ویژگی های شعر دوره مشروطه…………………………….. 75

 

3-1-2- موج های شعری در دوران مشروطه……………………………. 75

 

3-1-3- حوزه­های مختلف شعری……………………………… 76

 

3-2- مروری بر زندگی نامه میرزاده عشقی……………………………… 78

 

3-3- مروری بر زندگی نامه ایرج میرزا …………………………….83

 

3-4- مروری بر زندگی نامه عارف قزوینی……………………………… 87

 

3-4-1- شعر و تصنیف عارف………………………………. 88

 

فصل چهارم: پیکره اصلی ـ متن اصلی……………………………… 91

 

بررسی جایگاه زن در آثار شاعران عصر مشروطه ……………………….

 

4-1- مقدمه…………………………….. 92

 

4-2- بخش اول: زن در شعر میرزاده عشقی……………………………… 94

 

4-3- بخش دوم: زن در شعر ایرج میرزا……………………………. 120

 

4-4- بخش سوم: زن در شعر عارف قزوینی……………………………… 145

 

فصل پنجم: برآیند نتیجه گیری و تحلیل كلی نظرات سه شاعر و مقایسه آنها ……………167

 

5-1- برآیند نظرات مثبت یا منفی میرزاده عشقی در باب زن…………………… 168

 

5-2- برآیند نظرات مثبت یا منفی ایرج میرزا در باب زن…………………………….. 170

 

5-3- برآیند نظرات مثبت یا منفی عارف قزوینی در باب زن…………………………….. 172

 

5-4- نتیجه گیری و مقایسه نظرات سه شاعر در مورد زن…………………………….. 174

 

فهرست واژگان……………………………. 175

 

فهرست اعلام……………………………. 177

 

فهرست منابع و مآخذ…………………………….. 183

 

Abstract…………………………….

 

چکیده:

 

رساله حاضر ضمن معرفی جایگاه زنان و بررسی شخصیت آنان در ایران باستان، در عصر هخامنشیان، ساسانی، اسلام، غرب و عصر مشروطیت می­كوشد تا جایگاه ادبیات زنانه را در شعر عصر مشروطیت و در دیوان شاعران (میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف قزوینی) تبیین كند و در قالب مباحثی جداگانه به بررسی نقش زن در اساطیر ایران باستان و متون كهن مبادرت می­كند همچنین در حاشیه­ی بررسی اشعار شاعران به بررسی جنبه­های نگرش زن سالارانه، فمینیسم، ستایش و نكوهش بانوان، حضور گرم و گستردة آنان همپای مردان پرداخته، و حقوق زنان و نقش آنان در تحولات عصر مشروطه به تصویر كشیده شده است.

 

مقدمه:

 

در فرهنگ واژگان زبان فرانسه (femme) به معنای موجود انسانی با جنسیت مونث یعنی زن است ریشه­ی این كلمه، لاتین بوده (femmena) خوانده می­شود.

 

در فرهنگ (Robert) این كلمه این گونه توصیف شده است: موجودی انسانی كه كودك را در خود پرورش داده و به دنیا تقدیم می­كند؛ كلمات دیگر از خانواده این كلمه كه از زبان لاتین وارد زبان فرانسه شده­اند عبارت­اند از:

 

(femmelle) با ریشه­ی لاتینی (femininus) به معنی خصوصیات زنانه.

 

نشانه­های فمینیسم در شعر و ادبیات فارسی بسیار است اما نگاه فمینیستی به زن در عصر مشروطیت بیشتر به چشم می­خورد شاعران عصر مشروطه كه به دنبال تجدد و زن سالاری و زن مداری بودند. مایل بودند زن را با آزادی عمل و نوگرایی آشنا كنند و حقوقی كه از او گرفته شده است به او برگردانند.

 

پایان نامه

 

هدف بنیادین از این پژوهش، بررسی شخصیت زنان از دیدگاه­های مختلف (زن سالارانه، تحقیر، ستایش زنان و زن گرایی) است زنان در گذشته­های دور صاحب جایگاهی والا بوده­اند كه با گسترش مرد سالاری از این مقام رفته رفته كاسته می­شود و این سیر نزولی در اندیشه و آثار ادبی ما هم نفوذ كرده و تأثیر می­گذارد. زنانی شجاع، كارآمد و زیرك كه هم در امور اجتماعی و سیاسی و هم در همسرداری و تربیت فرزند فعال بوده ­اند.

 

فصل اول: کلیات

 

1-1- بیان مسأله

 

با عنایت به اهمیت موضوع زن در ادبیات گذشته و امروز كه به صورت كلی یا جزیی با موضوعی به جز مقاله­های محدود مطالب بیشتری دیده نمی­شود بر آن شدم به اهمیت بازتاب ادبیات زنانه در آثار مشروطه و در دیوان‌های (میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف) بپردازم و اینكه نوع نگرش شاعران مرد در باب زنان چه تفاوت‌هایی با نگاه زنانه دارد را مورد توجه قرار دهم و با مقایسه نظرات آنان را جویا شوم و مورد بررسی قرار دهم و نگاه­های زن سالارانه و فمینیسم و تجدد را در اشعار این شاعران تحلیل و واكاوی نمایم.

 

2-1- اهمیت و ضرورت تحقیق

 

لزوم پژوهش در آثار فاخر ملی و شناخت دقیق­تر جایگاه زن در عصر مشروطه و در دیوان (میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف) و تغییر نگرش سنتی شاعران به مقوله زن كه در ادبیات بررسی می­شود از مهم ترین ضرورت­های تحقیق به شمار می­ آید.

 

3-1- پیشینه تحقیق

 

با توجه به بررسی­های به عمل آمده در پایان نامه­های دانشگاهی جایگاه ادبیات زنانه در دیوان­ های شاعران (ایرج میرزا، عشقی، عارف) به طور اخص مورد پژوهش قرار نگرفته است، البته در كتاب‌های تاریخ ادبیات دكتر صفا به پاره­ای از این مسائل به طور كلی اشاره شده است هم چنین در كتاب شاهنامه و فمینیسم اثر مهری تلخابی به صورت گسترده به تاریخ زندگی و نقش زنان پرداخته است ولی نگاه متجددانه در این كتاب فقط شامل متون قدیمی است به همین جهت بررسی نگاه تجدد گرایانه و زن سالارانه و ستایش و تحقیر بانوان در دیوان­های فوق می­تواند حایز اهمیت باشد.

 

4-1- اهداف تحقیق

 

1- ایجاد انگیزه برای نسل جدید و ترغیب آنان به خواندن آثار شاعران مشروطه.

 

2- نگاهی جهت دار به شخصیت وجودی زن در آثار شاعران مشروطه.

 

3- مقایسه­ شخصیت زن امروز با زن در آثار كهن.

 

4- بررسی و مقایسه زنان عصر مشروطه با كتاب شاهنامه و مشتركات و وجوه تمایز آن دو.

 

5- جایگاه و نقش شاعران (ایرج، عشقی، عارف) در احیای نظام تجدد و دفاع از حقوق زنان در عصر مشروطه.

 

5-1- سوالات تحقیق

 

1- شاعران این دوره چقدر به نقش زنان پرداخته ­اند؟

 

2- آیا باورها و عملكرد زنان در حوزه­ های مختلف مورد توجه بوده است؟

 

3- آیا به نقش كلیدی زنان در خانواده و جامعه و آزادی او پرداخته ­اند؟

 

4- نقش تحولات مشروطه در نگاه به زنان چگونه بوده است؟

 

6-1- فرضیه تحقیق

 

با توجه به اهمیت دوران مشروطه كه نوع نگاه به زن در آن بر اثر تحولات سیاسی- اجتماعی عوض شد و اهمیت دادن به جایگاه زن در شعر مشروطه و پرداختن به آزادی عمل آنان بررسی دیوان شاعران (ایرج، عارف، عشقی) و نگاه­های مثبت و منفی آنان به زن جایگاه مهمی دارا می­باشد.

 

فصل دوم: نگاهی به موقعیت و جایگاه زن

 

1-2- بخش اول

 

1-2-1- نگاهی به جایگاه زن در ایران پیش از اسلام

 

زن در ایران باستان مقام ارجمندی را دارا بوده است. زن یكی از اعضای خانواده محسوب  می­شده است و در تمام شئون زندگی با مرد برابری می­كرده است و برای اثبات این موضوع، شواهد زیادی در دست است:

 

در اوستا همه جا نام زن و مرد در یك ردیف ذكر شده و در كارهای دینی كه زنان باید انجام دهند و دعاهایی كه باید بخوانند، زن را با مرد برابر شمرده است و حتی در صورتی كه موبد حاضر نبود، ممكن بود زن به مقام قضا برسد و نیز در تاریخ می­بینیم كه زنانی همانند همای و پوراندخت و آزرمی دخت به مقام پادشاهی رسیده­اند.

 

سن بلوغ برای مرد و زن، برابر بوده است و گروهی از فرشتگان هم مانند آناهیتا (ناهید) زن هستند. در میان امشاپسندان امرتات (مرداد) و هَوروتَات (خرداد) و سپنتا ارمیئتی (سپندارمز) مونث هستند، به ویژه سپندارمز نماینده­ی زمین است و این سپندارمز (فروتنی مقدس) یكی از صفات اهورمزداست و در جهان مادی پرستاری زمین با اوست و به همین جهت دختر اهورمزدا خوانده شده است[1].

 

قبل از ورود آریایی­ها و هزاران سال پیش از آن كه اقوام مهاجر به این سرزمین مهاجرت كنند ایران «خانه و آشیانه­ی مردمانی بوده كه تمدن درخشانی داشته، زن را از دیدگاه برتر و متعالی نگریسته و بر قدرت زنانه كه جلوه گاه تمدن و فرهنگ متعلق به دوران اولیه كشاورزی بوده است، صحّه گذاشته­اند.[2]»

 

«ویل دورانت در تاریخ تمدن درباره آنان (زن در ایران باستان) می­نویسد: «در زمان زرتشت پیامبر، زنان همانگونه كه عادت پیشینیان بود منزلتی عالی داشتند، با كمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و رفت می­كردند و صاحب ملك و زمین می­شدند و در آن تصرف مالكانه داشتند و می­توانستند مانند اغلب زنان روزگار حاضر، به نام شوهر یا به وكالت از طرف او به كارهای مربوط او رسیدگی كنند. پس از داریوش مقام زن مخصوصاً در میان طبقه­ی ثروتمندان تنزل پیدا كرد.[3]»

 

آنچه در اوستا در مورد زن و مرد می­باشد. متضمن برابری حقوق است. زنان و مردان پارسا به دلیل تقدیس با هم ذكر شده­اند و چون زن موجب احترام و سربلندی مقام خانه است (وندیداد سوم) اندیشه نیك و گفتار و كردار خوب و فرمانبرداری از شوهر در اوستا برای زن از صفات پسندیده و برجسته شمرده شده است (ویسپرد سوم)[4].

 

پوشش و حجاب زنان در ایران باستان مخصوص طبقه­ی اشراف بود و سایر زنان از قید حجاب آزاد بودند[5].

 

«ویل دورانت می­گوید: «زنان بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آن­ها اجازه داده نمی­شد كه آشكارا با مردان آمیزش كنند.[6]»

 

مردم در زمان پیش از تاریخ از دسته­ها و قبایل مختلف تشكیل شده به صورت ملوك الطوایفی زندگی می­كرده­اند كه با افزایش شهرها و قدرت رؤسای قبایل، و اختلافات آنها موجبات جنگ و ستیز بین آنها را فراهم می­كرد.

 

«در این جامعه بدوی، وظیفه­ی مخصوصی به عهده­ی زن گذاشته شده بود. وی گذشته از آن كه نگهبان آتش و شاید اختراع كننده و سازنده ظروف سفالین بود. می­بایست چوبدستی به دست گرفته در كوه­ها به جستجوی ریشه­های خوردنی یا جمع آوری میوه­های وحشی بپردازد. شناسایی گیاهان و فصل روییدن آن­ها و دانه­هایی كه می­آورد. مولود مشاهدات طولانی و مداومی بود كه او را به آزمایش كشت و زرع هدایت كرد[7].»

 

زن در ایران باستان در فعالیت­های اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی شركت فعال داشته است تا جایی كه بسیاری از اختراعات و پیشرفت­های بشر مرهون زنان بوده است.

 

«وظیفه­ی زن در ایران باستان، منحصر به امور اقتصادی خانواده­ی خود نبوده، بلكه در پیشرفت تربیت اخلاقی و روحی تمام ملت نیز سهم به سزایی داشته است و مانند یك مربی اخلاق عمل          می­كرده است.[8]»

 

در اكتشافات باستان شناسی متعلق به فرهنگ­های پیشین سمبولهایی خدایی از جنس «زن» بسیار به دست آمده است كه بیانگر قدمت پرستش مادر كبیر (بانو- خدا) در جوامع كهن می­باشد. اما این سمبولها منحصر به جنس زن نبوده و در كنار آنها سمبولهای خدایی از جنس مرد هم وجود داشته است در دیدگاه انسان عصر نو پدید، كشاورزی زن نماد رحمت و نعمت و خلقت و باروری و به طور كلی نشانه نیروهای طبیعی و ماورای طبیعی شناخته شده است.

 

زن در ایران باستان دارای شخصیت كامل انسانی و در بسیاری از موارد، شخصیت حقوقی بوده است. وی حق فعالیت­هایی در زمینه­ اجتماعی و تجارت داشته است و شریك زندگی در اداره­ی خانواده و در واقع حق پادشاهی داشته است.

 

زنان ایرانی در شجاعت و دلاوری همتای مردان بوده و در مواردی در جنگ­ها شركت می­كردند و دوشیزگان ایرانی در دعاهای خود از خداوند درخواست همسری نیرومند و قهرمان را داشتند كه به آنها پسران قهرمان عطا فرماید.

 

2-1-2- حقوق و اختیارات زنان در عصر هخامنشیان

 

«1- داشتن فقط یك زن، ولی اگر زن نازا بود مرد می­توانست زن غیر عقدی داشته باشد.

 

2- ازدواج بی قرارداد، قانونی نیست.

 

3- كنیز همسر آزاد، مقام آزاد داشت.

 

4- بهره برداری شوهر از جهیز زن كه متعلق به زن و خانواده پدری اوست.

 

5- قروض قبل از ازدواج فقط به عهده­ی خود شخص است.

 

6- اگر شوهر زن را طلاق بدهد جهیزش را با یك سهم پسری از مال خود باید به او بدهد. زن نازا فقط جهیز را پس می­گیرد.

 

7- در صورت خیانت زن، شوهرش او را اخراج یا برده می­كند.

 

8- اجازه­ی ازدواج زن در زمان اسارت همسر و رجوع به همسر اول در بازگشت او.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ق.ظ ]