کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو



 



نکته اصلی این است که مدیر برای مدیریت سود خالص گزارش شده در چارچوب قوانین و استانداردهای حسابداری آزادی عمل وسیع دارد همان طور که مشاهده کردید تمامی تکنیک‌‌های ذکر شده به غیر از باز گذاشتن دفاتر بعد از سال مالی در محدوده استانداردها و قوانین می‌باشد ‌بنابرین‏ حتی حسابرسان نیز نمی‌توانند در صورت پی بردن به آن ها با مدیریت مخالفت کنند.

 

۲-۴-۲-۲ انتخاب رویه‌های حسابداری تعهدی می‌باشد.

 

رویکرد دوم ‌در مورد مدیریت سود، تغییرات اختیاری در رویه‌های حسابداری می‌باشد به عنوان مثال استفاده از روش خط مستقیم در مقابل روش نزولی برای محاسبه ارزش استهلاک.

 

تغییرات در روش‌های حسابداری در مقایسه با اقلام تعهدی ابزار مفیدی برای مدیریت سود فرصت‌طلبانه نیستند. دلایل آن عبارتند از:

 

    1. تغییرات در روش‌ها و رویه‌های حسابداری باید در گزارش مالی سالیانه گزارش گردند.

 

  1. اصل ثبات رویه اغلب روش ویژه‌ای برای جلوگیری از این تغییر می‌باشد ‌بنابرین‏ تغییرات در رویه‌های حسابداری روشی غیر قابل انعطاف در مدیریت سود تلقی می‌گردد.(اسکات ۲۰۰۳)

۲-۵ انگیزه ها ی مدیریت سود

 

فرایند اندازه گیری سود، روش‌های اندازه گیری سود و نتایج به دست آمده نقشی اساسی در واحد تجاری ایفا می‌کند. در بیشتر موارد از این معیار به عنوان شاخص مناسبی جهت ارزیابی توانایی واحد تجاری در تداوم فعالیت‌های خود استفاده می‌شود. یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین وظایف سود حسابداری این است که سرمایه‌گذاران وسایر افراد ذینفع به سود گزارش شده توجه خاصی دارند و در بیشتر موارد این عامل به عنوان یک معیار کلیدی در تصمیم گیری‌های آن ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.(لیتلتون[۲۶]، کوهلر[۲۷]، ایجیری[۲۸] و ماتز[۲۹])

 

مال‌فورد وکامسیکی نیز بر این باورند که سود گزارش شده تأثیر بسیار قوی و گسترده‌ای روی تمامی فعالیت‌های بازرگانی یک واحد تجاری و همچنین اخذ تصمیمات مالی توسط مدیران دارد. از یک سو برای مدیران دستیابی به پیشگویی‌های تحلیل‌گران مالی و برآوردن انتظارات بازار و از سوی دیگر با مد نظر قرار دادن تضاد منافع میان مالکان و مدیران و نیز مبنا قرار گرفتن سود حسابداری به عنوان یک معیار کلیدی برای تصمیم گیری این انگیزه ایجاد می‌شود تا مدیران واحد تجاری سود حسابداری را دستکاری کنند. در ادبیات حسابداری دانشگاهیان، افراد حرفه‌ای و قانون گذاران فاکتور‌های متنوعی را به عنوان محرک‌ و انگیزه های مدیریت سود مطرح نموده‌اند که در زیر به برخی فاکتورهای مهم اشاره می‌شود.

 

۲-۵-۱ انگیزه های مرتبط با قراردادها

 

قراردادهایی که موجب انگیزش جهت مدیریت سود می‌شوند در قالب قراردادهای بین مدیران و مالکان و قراردادهای بین مدیران و بستانکاران می‌باشد. دسته اول قراردادها با تئوری نمایندگی ارتباطی تنگاتنگ دارد. جنسن و مک لینگ در سال ۱۹۷۶ مبانی نظری نمایندگی را مطرح نمودند. این نظریه مدیران شرکت‌هارا به عنوان کارگزاران، وسهامداران را به عنوان کارگمار تعریف می‌کند. طبق این نظریه، کارگزاران لزوماًً به نفع کارگمار تصمیم‌گیری نمی‌کنند. (اسماعیلی ، ۱۳۸۵، ۲۹)

 

یکی از فرضیه‌های اصلی تئوری نمایندگی این است که کارگمار و کارگزاران تضاد منافع دارند.‌بنابرین‏ یکی از نگرانی‌های کارگمار سازگاری عملکرد مدیران با خواسته‌های آنان است. مدیرانی که پاداش آنان بر اساس افزایش سطح سود تعیین می‌شود، انگیزه لازم جهت افزایش سطح سود را دارند. اما همان‌ طور که در مثال قبل نیز اشاره شد، افزایش سود در شرکت توسط مدیریت ممکن است همراه با افزایش ثروت کارگماران نباشد. یا به عبارتی مدیران اقدام به افزایش تصنعی سود شرکت نمایند تا به منافع شخصی خود در قالب افزایش سود شرکت برسند. مدیران می‌توانند قوانین و مقررات حسابداری را دست آویز خود قرار دهند و سود یک دوره را افزایش دهند. در این فرایند مدیران هزینه ها را کاهش می‌دهند (به طور مثال انتخاب روش خط مستقیم استهلاک به جای روش تصاعدی) تا سطح سود را افزایش دهند.

 

‌بر مبنای‌ ادعای هیلی(۱۹۸۵) درر صورت وجود برخی طرح‌های پاداش مدیران همچون حد پایین و حد بالا، مدیران اقلام تعهدی سال جاری را که بر روی آنه آزادی عمل دارند به نحوی انتخاب می‌کنند که پاداش دوره‌ جاری، ارزش مورد انتظار دوره های آتی آن ها را افزایش دهد. هنگامی که انتظار می‌رود سود بین حد بالا و حد پایین پاداش قرار گیرد، انتخاب مدیران در جهت افزایش سود خواهد بود و هنگامی که انتظار می‌رود سود بالاتر از حد بالا یا پایین باشد، مدیران سود را به منظور افزایش سود دوره های آتی، به دوره های مذکور انتقال می‌دهند.(خوش طینت و عبدالله خانی، ۱۳۸۲،۱۳۲ )

 

دسته دوم، قراردادهای متعارف وام(اوراق قرضه) می‌باشد. ‌در مورد فرضیه‌های مربوط به قرارداد وام، همانند فرضیه‌های همانند فرضیه‌های مربوط به دادن پاداش به مدیران، مدیریت دارای انگیزه می‌شود که سود دوره های آینده را به دوره کنونی منتقل کند، زیرا این اقدام باعث می‌شود که نسبت بدهی‌ها به حقوق صاحبان سهام کاهش یابد. این پدیده را فرضیه “بدهی‌ها به حقوق صاحبان سهام” می‌نامند. بستانکاران در بسیاری از قراردادهای وام نسبت‌های مالی را تعیین می‌کنند و مدیریت را ملزم می‌نمایند تا بگونه‌ای عمل کند که تا نسبت مذبور از حد معینی فراتر نرود. برای مثال امکان دارد وام دهندگان، شرکت را ملزم نمایند تا نسبت جاری (یعنی نسبت دارایی‌های جاری به بدهی‌های جاری) را در سطح معینی نگه دارد.(هندریکسون و ون‌بردا [۳۰] ، ۱۹۹۲)

 

۲-۵-۲ انگیزه های سیاسی

 

شرکت‌های بزرگ تمایل دارند که از نشان دادن سودهای کلان اجتناب کنند تا مورد آزار و اذیت گروه‌های ضد انحصاری قرار نگیرند و از طرفی نوسانات عمده کاهنده سود نیز باعث انتقادات و عکس‌العمل تشکل‌های قانونی می‌شود.

 

مدیریت سود در جهت اجتناب از سودهای کلان، بیانگر این است که شرکت‌های بزرگ تصمیمات مربوط به حسابداری خود را بر پایه استرتژی‌هایی قرار می‌دهند که سود کاهش یابد تا کمتر مورد توجه سیاست مداران قرار گیرند چنین به نظر می‌آید که این فرضیه ‌در مورد شرکت‌های بسیار بزرگ به ویژه ‌در مورد شرکت‌های نفت و گاز صدق می‌کند.( هندریکسون و ون بردا، ۱۹۹۲)

 

۲-۵-۳ امنیت شغلی

 

انگیزه مذکور بر این استدلال استوار است که مدیریت نیاز دارد تا از عملکرد ضعیف اجتناب کند تا باعث نشود سهام‌داران در کارش مداخله کنند و بتواند موقعیت اش را حفظ تماید. بنابرین به منظور به تأخیر انداختن التهابات و تشنجات ناشی از عملکرد نامطلوب شرکت‌ها اقدام به مدیریت سود در جهت بالاتر بردن سود نمایند و امنیت شغلی خود را تأمین نمایند.

 

همچنین نوروش و دیگران (۱۳۸۵) در بررسی شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بین سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۰ ‌به این نتیجه رسیدند که مدیران، سود شرکت‌ها را در سال قبل از عرضه اولیه سهام و نیز در سال عرضه اولیه سهام به عموم مدیریت می‌کنند.

۲-۵-۴ انگیزه های مالیاتی

 

سود بیشتر منجر به مالیات بیشتر در نتیجه سبب خروج نقدینگی می‌گردد، این انگیزه برای مدیران وجود دارد که در راستای حداقل نمودن خروج نقدینگی، خصوصاًً در مواقعی که شرکت دارای بدهی‌های مالیاتی قابل توجهی می‌باشد، دست به هموار سازی سود بزنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-19] [ 10:55:00 ق.ظ ]




که در این فصل از پژوهش ابتدا به ترتیب تعاریف و مباحثی از دیدگاه های مختلف در خصوص تعهد سازمانی ، فرهنگ سازمانی و کیفیت زندگی کاری ارائه و سپس متغیرها از دیدگاه های مختلف مورد بحث و در آخر مطالعات پیشین ارائه می‌گردد.

 

۱٫۲ . تعهد سازمانی

 

بسیاری از دانشمندان معتقدند که ماهیت جوامع کنونی به وسیله سازمان ها به شکل های مختلف و با اهداف گوناگون تأسيس و سازماندهی می شود . اما بدون تردید همه آن ها بر پایه تلاش های جسمی و روانی نیروی انسانی خود اداره و هدایت می‌شوند . به طور کلی می توان گفت نیروی انسانی کارآمد شاخص عمده برتری یک سازمان نسبت به سازمان های دیگر است . وجود نیروی انسانی متعهد به سازمان می‌تواند ضمن کاهش غیبت ، تأخیر و جابجایی ، باعث افزایش چشمگیر عمکرد سازمان ، نشاط روحی کارکنان و تجلی بهتر اهداف متعالی سازمانی و نیز دستیابی به اهداف فردی گردد ( کرد تمینی ، کوهی ، ۱۳۹۰ ، ص ۱۳۰ ).

 

تعهد سازمانی متغیر نگرشی پر طرفداری در قلمرو کار است و به اشکال تقریبا متفاوتی تعریف شده است اما تمام این تعاریف مستلزم همبستگی افراد با سازمان هستند (اسپکتور[۱۵] ، ۱۳۸۸ ، ص ۲۵۸ ).

 

معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان درنظر می گیرند. ‌بر اساس این شیوه ، فردی که به شدت متعهد است ،هویت خود را از سازمان می‌گیرد، در سازمان مشارکت دارد و با آن درمی آمیزد و ‌از عضویت در آن لذت می‌برد (ساروقی ، ۱۳۷۵، ص ۶۷ ).

 

پورتر[۱۶] و همکارانش “۱۹۷۴” تعهدسازمانی را پذیرش ارزش‌های سازمان و درگیرشدن در سازمان تعریف می‌کنند و معیارهای اندازه گیری آن را شامل انگیزه ، تمایل برای ادامه کار و پذیرش ارزش‌های سازمان می دانند. چاتمن و اورایلی [۱۷] “۱۹۶۸” نیز تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی بااهداف و ارزش‌های یک سازمان ، به خاطر خود سازمان و دور از ارزش‌های ابزاری آن “وسیله ای برای دستیابی به اهداف دیگر” تعریف می‌کنند (رنجبریان ، ۱۳۷۵، ص ۴۴) .

 

تعهد سازمانی عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان “نه شغل ” است که در آن مشغول به کارند . در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار می‌دهد ( استرون[۱۸] ، ۱۳۷۶ ، ص ۷۳ ).

 

همچنین شهید مطهری ( ۱۳۶۸) نیز درباره تعهد چنین می‌گوید: تعهد به معنی پایبندی به اصول وفلسفه یا قراردادهایی است که انسان به آن ها معتقد است و پایدار به آن ها می‌باشد . فردمتعهد کسی است که به عهد و پیمان خود وفادار باشد و اهدافی را که به خاطر آن ها و برای حفظ پیمان بسته است صیانت کند ( خنیفر ، همکاران ، ۱۳۸۸ ، ص ۱۵۱ ).

 

تعهد سازمانی یعنی درجه همانند سازی روانشناختی و یا چسبیدگی به سازمانی که ما برای آن کار می‌کنیم (مهداد ، ۱۳۸۷ ، ص ۱۵۹ ).

 

یکی از تعاریف مطرح در زمینه تعهد سازمانی تعریفی است که بوکانان[۱۹] ( ۱۹۷۴) ارائه داده است از نظر او « تعهد نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزش‌ها و اهداف یک سازمان است)). وابستگی نسبت به نقش فرد در رابطه با ارزش‌ها و اهداف سازمان ، به خاطر خود سازمان جدای از ارزش‌های ابزاری آن .
پورتر و همکاران (۱۹۷۸) نیز تعهدسازمانی را به عنوان درجه نسبی تعیین هویت فرد با سازمان و مشارکت و درگیری او در سازمان تعریف کرده‌اند . در این تعریف، تعهد سازمانی سه عامل را شامل می شود (می یر و ألن[۲۰] ‚۱۹۹۰ ،ص ۱۸ ).

 

۱- اعتقاد به اهداف و ارزش‌های سازمان.
۲- تمایل به تلاش قابل ملاحظه به خاطر سازمان.
۳-آرزو ‌و خواست قوی وعمیق برای ادامه عضویت با سازمان.

 

اما سه نفر از محققانی که بیشتر در زمینه تعهد سازمانی کار کرده‌اند ، مودی[۲۱]، استیرز[۲۲] ، پورتر [۲۳] (۱۹۷۹) هستند . از دیدگاه این سه محقق ، تعهد سازمانی دارای سه جزء ترکیبی ، یعنی ؛

 

    1. پذیرش ‌هدف‌های‌ سازمان ؛

 

    1. تمایل برای سخت کار کردن برای سازمان؛

 

  1. میل برای باقی ماندن در سازمان ، است ( ساعتچی ، ۱۳۸۹ ، ص ۲۷۲ ).

اما دلایل زیادی وجود دارد از اینکه چرا یک سازمان بایستی سطح تعهدسازمانی اعضایش را افزایش دهد.

 

اولاً تعهدسازمانی یک مفهوم جدید بوده و به طورکلی با وابستگی و رضایت شغلی تفاوت دارد. برای مثال، پرستاران ممکن است کاری را که انجام می‌دهند دوست داشته باشند، ولی از بیمارستانی که در آن کار می‌کنند، ناراضی باشند که در آن صورت آن ها شغلهای مشابه ای را در محیط‌های مشابه دیگر جستجو خواهندکرد. یا بالعکس پیشخدمتهای رستوران‌ها ممکن است، احساس مثبتی از محیط کار خود داشته باشند، اما از انتظار کشیدن در سر میزها یا به طورکلی همان شغلشان متنفر باشند (گرین برگ و بارون[۲۴], ۲۰۰۰ ‚ ص ۱۸۲ ) .

 

ثانیاًً تحقیقات نشان داده است که تعهدسازمانی با پیامدهایی ازقبیل رضایت شغلی ، رفتار سازمانی فرا اجتماعی و عملکرد شغلی رابطه مثبت و با تمایل به ترک شغل رابطه منفی دارد ( شیوآن [۲۵]و همکاران، ۲۰۰۳ ‚ ص ۳۱۳ ).

 

به نظر یکی از نویسندگان: ” تعهد و پایبندی مانند رضایت، دو طرز تلقی نزدیک به هم است که بر رفتارهای مهمی مانند جا به جایی و غیبت اثر می‌گذارد. هم چنین تعهد و پایبندی می‌تواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشد، کارکنانی که تعهد و پایبندی دارند، نظم بیشتری در کار خود دارند؛ مدت بیشتری در سازمان می‌مانند و بیشتر کار می‌کنند. مدیران باید تعهد و پایبندی کارکنان را به سازمان حفظ کنند و برای این امر باید بتوانند با بهره گرفتن از مشارکت کارکنان در تصمیم‌ گیری و فراهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت شغلی برای آنان، تعهد و پایبندی را بیشتر کنند” ( گریفین[۲۶] ، ۱۳۷۴ ، ص ۳۴ ).

 

کانتر [۲۷] نیز تعهد را تمایل افراد به در اختیار گذاشتن انرژی و وفاداری خویش به نظام اجتماعی می‌داند. همچنین سالانکیک نیز تعهد را عبارت از پیوند دادن فرد به عوامل و اقدامات فردی وی می‌داند، یعنی تعهد زمانی واقعیت می‌یابد که فرد نسبت به رفتار و اقدامات خود احساس مسئولیت و وابستگی نماید (الحسینی ، ۱۳۸۰،‌ صص،۳۱-۳۰) .

 

‌بنابرین‏ بر اساس تعاریف فوق اندیشه تعهد موضوعی اصلی در نوشته های مدیریت است . این اندیشه یکی از ارزش‌های اساسی است که سازماندهی بر آن متکی است و کارکنان ‌بر اساس ملاک تعهد،ارزشیابی می‌شوند. و ااغلب پرسشهایی در این زمینه به عمل می‌آید از قبیل : آیا اضافه کار خواهد کرد؟ آیاروزهای تعطیل بر سر کار خواهد آمد؟ آیا دیر می‌آید یا زود می رود؟ اغلب مدیران ‌اعتقاد دارند که این تعهد برای اثربخشی سازمان ضرورتی تام دارد (میچل[۲۸] ، ۱۳۷۳ ، ص ۱۰۲).

 

۱٫۲۱٫ ابعاد تعهد سازمانی

 

در بررسی های اولیه دیدگاه دو بعدی ، در تعهد سازمانی مطرح شد که این دو بعد از تعهد سازمانی شامل بعد «رفتاری» و بعد «نگرشی» است ( سابقی ، ۱۳۹۱ ).

 

ایورسون روی[۲۹]( ۱۹۹۴)تعهد را دارای ابعاد متفاوتی می‌داند که این دیدگاه، دیدگاه تعهد چند جانبه نامیده می شود. این ابعاد عبارتند از : تعهد رفتاری، نگرشی، عاطفی، مستمر ( اینانلو ، ۱۳۸۹ ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:45:00 ق.ظ ]




۲٫ راه های مناسبی وجود نداشت که نظام گات بتواند مؤثر عمل کرده و حاکمیت قانون را به نحو مستحکم تری جامعه عمل بپوشاند .

 

۳٫ رویه خاصی برای رسیدگی به اختلافات موجود بین کشورهای در حال توسعه عضو گات و کشورهای توسعه یافته نبود .

 

۴٫ این که در مواعد و زمان بندی مراحل مختلف در مقررات راجع به حل و فصل اختلاف ابهام وجود داست .

 

۵٫ اینکه نوعی حق و تو برای اعضا و بلوکه کردن تصمیمات هیئت رسیدگی توسط دولت و عضو ذینفع بود بدین معنا که اگر دولتی تصمیمات و گزارش Panel را مخالف منابع خود می دید با رأی‌ منفی ازاجرای آن جلوگیری کرد ، مثلا وتو آمریکا در خصوص واردات موز ۱۹۹۳٫

 

۶٫ اینکه سیستم نظارت قوی براجرای تصمیـــمات هیئت رسیدگی وجود نداشت مضافا در صورت در خواست تجدید نظر نسبت به تصمیم هیئت رسیدگی مرجعی وجود نداشت که موضوع به آن ارجاع گردد .

 

۷٫ مهمترین مشکل نظام حل و فصل اختلافات گات وجود مراجع مختلف رسیدگی بود مراجعی که در برخی مسائل تجاری دارای صلاحیت متداخل بودند و تصمیمات متعدد اتخاذ می نمودند .

 

۸٫ ایراد دیگر گات عبارت بود از تاخیرها و نفوذ سیاسی اعضا و بدین سبب هم مقررات ان برای دول عضو الزام آور نمی باشد و معتقد بودند الزام آور بودن مقررات سبب تحدید حاکمیت ‌دولت‌های‌ عضو می شود .یکی دیگر از مشکلات در نظام حل و فصل اختلاف گات هیچ تفاوتی در رفتار با کشور های توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه و حتی با کمترین حد توسعه یافتگی وجود نداشت.

 

۹٫ یکی دیگر از ایرادات مهم گات این بود که بعد از آنکه تقاضای مجوز برای تعلیق امتیازات به موجب بند ۲ ماده ۲۳ مورد مخالفت واقع می شود و رویه اجماع موجب سد شدن این تقاضا ها می شود بسیاری از کشورهای شاکی به طور یک‌جانبه به اقدام متقابل متوسل می گشتند.در صورتی که هدف این نظام جلوگیری از عمل متقابل یک جانبه بود که به تجارت لطمه می زد. در مقایسه میتوان گفت نظام حل و فصل در استحکام بیشتری از نظام گات داده که این امر رسیدگی به اختلافات را با توجه به مقررات جدید مربوط به زمان بندی سرعت می‌بخشد و از طرفی با درج اصل اتفاق آرای منفی دولت خلاف کارنمیتواند از اجرای نظرات هیئت رسیدگی جلوگیری نماید .[۱۹]

 

۴-۳ نظام حل و فصل اختلاف در سازمان تجارت جهانی

 

در آخرین دور مذاکرات موسوم به دور اروگوئه کشورهای عضو موافقتنامه عمومی راجع به تعرفه وتجارت (گات) و تعدادی دیگر از کشورها درهشتمین دور مذاکرات تجاری در سپتامبر ۱۹۸۶ در مفصل ترین و پیچیده ترین مذاکرات راجع به اقتصاد و تجارت بین الملل شرکت نمودند. سند نهایی آن به وسیله کشورهای مشارکت کننده در ۱۵ آوریل ۱۹۹۴ برابر با ۲۶ فروردین ۱۳۷۳ در مراکش امضاء گردید و سازمان تجارت جهانی رسماً در تاریخ اول ژانویه ۱۹۹۵ موجودیت یافت (نمایندگی تام الاختیار تجاری ج. ا. ا ، ۱۳۷۳، ۱۸(.

 

از نتایج مهم مذاکرات دور اروگوئه، تفاهم نامه راجع به قواعد و رویه های حاکم بر حل و فصل اختلافات می‌باشد. موافقتنامه تأسيس سازمان تجارت جهانی به طور برجسته ای موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت را بسط و بهبود بخشید. کشورهایی که به عضویت سازمان تجارت جهانی در می‌آیند، باید تمام دعاوی مربوط به تجارت و جنبه‌های تجاری حقوق مالکیت فکری خود را در قالب این سازمان حل وفصل کنند.این تفاهم نامه که قواعد حل وفصل دعاوی را مشخص ‌کرده‌است، در ۲۷ ماده تنظیم گردیده است. برعکس ، درگات ۱۹۴۷ موارد حل وفصل اختلافات فقط در دو ماده ۲۲ و۲۳ گنجانده شده بود.

 

به موجب تفاهم نامه سازمان تجارت جهانی یک رکن حل و فصل اختلاف ایجاد گردید که مسئولیت اصلی اش اجرای قواعد و رویه های قابل اعمال بر اختلافاتی است که طبق هر یک از اسناد حقوقی سازمان تجارت جهانی بروز می کند.بدین ترتیب، رکن حل و فصل اختلاف دارای صلاحیت انحصاری برای تشکیل هیات رسیدگی، تصویب گزارش های هیات رسیدگی و رکن استیناف و نظارت بر اجرای احکام و توصیه ها و تجویز اقدامات تلافی جویانه در صورت عدم اجرای توصیه های هیات رسیدگی و رکن استیناف گردید. مبنای اصلی نظم تجاری جهانی حکومت قواعد حقوقی بر روابط تجاری بین‌المللی است. (Stoll and Steinmann,1999, p 408 )

 

سازمان تجارت جهانی دو وظیفه عمده بر عهده دارد: قانون گذاری و قضایی. وظیفه قانونگذاری آن به دلیل اینکه سازمان تجارت جهانی مرجعی است که در آن توافق نامه های تجاری تصویب می شود و وظیفه قضایی آن به وسیله ساختار حل و فصل اختلاف به اجرا در می‌آید. این امر یکی از ویژگی‌های اساسی جدید در نظام تجاری چند جانبه معاصر به شمار می رود. Lida, 2004, p 207)) این مقاله در سه گفتار نگارش شده است.

 

در گفتار اول به معرفی نظام حل اختلاف سازمان تجارت جهانی خواهیم پرداخت. در این گفتار ابتدا نظام حل اختلاف سازمان تجارت جهانی را بررسی خواهیم کرد.

 

در گفتار دوم نگاهی به ارکان حل وفصل اختلاف از جمله رکن حل و فصل اختلاف(DSB) هیات رسیدگی و رکن استیناف خواهیم داشت.

 

گفتار سوم به سایر اشخاص داخل در حل و فصل اختلاف بین اعضای سازمان تجارت جهانی از جمله داوران و کارشناسان می پردازد.

 

در نهایت، در گفتار چهارم به بررسی روند رسیدگی و نظارت بر اجرای احکام و توصیه های هیات رسیدگی و رکن استیناف توسط رکن حل وفصل اختلاف خواهیم پرداخت.[۲۰]

 

 

 

۴-۳-۱ مزایای سازمان تجارت جهانی

 

۱- یکی از مهمترین مزایا این بوده که توانسته اعضا را ترغیب نماید تا اختلافات خود را به راحتی بدون رجع به هیئت حل اختلاف سازمان تجارت جهانی حل و فصل نماید.در گزارش سال ۱۹۹۶ هیئت حل اختلاف سازمان با اشاره به تعداد زیاد اختلافاتی که توسط مصالحه دو جانبه و اجتناب از دعوای رسمی حل و فصل شده اند آورده است .

 

۲- نظام یکپارچه حل اختلاف : تفاهم نامه حل و فصل اختلاف بر تمام موافقتنامه های تحت پوشش موافقتنامه سازمان تجارت جهانی حاکم است و صلاحیت نظام جدید حل و فصل اختلاف سازمان تجارت جهانی به طور قابل توجهی گسترده است.

 

اما یکپارچگی حل اختلاف نیز از دو جنبه قابل بررسی است.

 

الف:یکپارچگی رویه حل اختلاف

 

ب:یکپارچگی رکن حل اختلاف این رکن می‌تواند به دفعات لازم تشکیل جلسه دهد رئیس خود را داشته باشد و قواعد داخلی خود را ایجاد کند همچنین به سازمان اجازه می‌دهد کنترل واقعی بر انجام تعهدات قراردادی اعضا داشته باشد و هماهنگی تفاسیری را که از حل اختلاف ناشی می شود حفظ کند .

 

۳-گرایش به سمت (قاعده مندی) و قضایی شدن :ماهیت اجباری رسیدگی ارگان رسیدگی در سازمان و نداشتن حق اقدام متقابل یک‌جانبه اجرای برخی از اصول حقوق بین الملل را در زمینه حل و فصل اختلافات محدود می‌کند از جمله اصول باید به آزادی انتخاب شیوه حل و فصل اختلاف طبق ماده ۲۳ منشور ملل متحد و حق توسل به اقدام متقابل در پاسخ به نقض مستمر تعهدات بین‌المللی اشاره کرد.

 

۴-تصویب نظام حل و فصل اختلاف: نو آوریهایی که به تقویت نظام حل وفصل اختلاف منجر شده اند.

 

الف: رویه استینافی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-18] [ 08:53:00 ب.ظ ]




تلاشتلاش زیاد- بویژه روی مواد درسی دشوار- شاخص انگیزش است.پشتکارکار طولانی مدت – بویژه وقتی فرد با مانع مواجه می شود- با انگیزش بالا ارتباط دارد.پیشرفتانتخاب، تلاش، پافشاری وپشتکار پیشرفت در انجام تکلیف را افزایش می‌

اولین شاخص، انتخاب تکلیف است. وقتی دانش آموزان انتخابی می‌کنند، انتخاب آنان نشان‌دهنده وضعیت انگیزشی آنان است. آنچه دانش آموزان در داخل یا خارج مدرسه، از بین فعالیت‌های مختلف انتخاب می‌کنند نشانگر علاقه و انگیزش آنان است؛ برای مثال دانش‌آموزانی که در موقعیت‌های بیشتری تکالیف درسی را برای انجام دادن انتخاب می‌کنند نسبت به دانش آموزان دیگر که بیشتر، تکالیف غیردرسی را انتخاب می‌کنند انگیزش تحصیلی بالاتری دارند.

 

شاخص دوم انگیزش، تلاش است. دانش آموزان برانگیخته برای یادگیری، تلاش ذهنی بیشتری طی آموزش صرف کرده و راهبردهای شناختی که معتقدند به بهبود و ارتقای یادگیری‌شان می‌ انجامد را به کار می‌گیرند (پنتریچ و شانک، ۲۰۰۲؛ ترجمه شهرآرای، ۱۳۸۶). سودمندی تلاش به عنوان شاخصی برای انگیزش فقط محدود به مهارت‌هاست. چون هم چنان‌که مهارت افزایش می‌یابد، فرد می‌تواند با تلاش کمتر عملکرد بهتری داشته باشد.

 

شاخص سوم انگیزش، پشتکار یا صرف زمان روی تکلیف است. دانش آموزان برانگیخته برای یادگیری باید در انجام تکالیف پشتکار و استمرار داشته باشند؛ به‌ویژه زمانی که با موانع و مشکلاتی مواجه می‌شوند. پشتکار به دلیل این‌که یادگیری اساساً کاری زمان‌بر است و لزوماًً موفقیت به همراه ندارد، از اهمیت خاصی برخوردار است. پشتکار بیشتر به فعالیت‌های بیشتر می‌ انجامد. پژوهشگران عموماً از پشتکار به عنوان یک نسخه انگیزش بهره می‌گیرند. همانند تلاش، سودمندی پشتکار به عنوان شاخصی از انگیزش فقط به مهارت محدود می‌شود؛ هم چنان‌که مهارت‌های دانش آموزان بهبود و ارتقاء می‌یابد آن‌ ها می‌توانند کار خود را به صورت بهتر و در زمان کمتری انجام دهند. پشتکار به هنگام یادگیری و برخورد با موانع، عامل مهمی برای انگیزش به شمار می‌رود.

 

درنهایت پیشرفت دانش آموزان را می‌توان به عنوان یک شاخص غیرمستقیم انگیزش در نظر گرفت. احتمالاً دانش‌آموزانی که درگیر شدن در یک تکلیف را انتخاب می‌کنند. تلاش خود را افزایش می‌دهند و پشتکاردارند به سطوح بالاتر پیشرفت تحصیلی دست می‌یابند (پنتریچ و شانک، ۲۰۰۲؛ ترجمه شهرآرای، ۱۳۸۶).

 

۲-۱-۲- ۴- دیدگاه‌های نظری ‌در مورد انگیزش

 

دیدگاه‌های نظری مختلف، انگیزش را به شیوه های متفاوتی تبیین می‌کنند که ما در اینجا به چهار دیدگاه رفتاری[۹]، انسان گرایانه[۱۰]، شناختی[۱۱] و اجتماعی – فرهنگی[۱۲] اشاره می‌کنیم.

 

۲-۱-۲-۴-۱ دیدگاه رفتاری

 

دیدگاه رفتاری بر پاداش و تنبیه بیرونی به عنوان تعیین‌کننده انگیزش دانش‌آموز تأکید می‌کند. مشوق‌ها، محرک‌ها یا رویدادهای مثبت و منفی هستند که می‌توانند رفتار دانش‌آموز را برانگیزانند. مدافعان استفاده از مشوق تأکیددارند که آن‌ ها علاقه یا هیجان را به کلاس می‌افزایند و توجه را به رفتار مناسب معطوف می‌کنند و از رفتار نامناسب بازمی‌دارند. مشوق‌هایی که معلمان در کلاس درس استفاده می‌کنند شامل نمره عددی، رتبه حروفی، چک مارک یا ستاره، تشویق و قدردانی است ارائه مناسب این مشوق‌ها به بالا رفتن وجهه دانش‌آموز در نزد خود، معلمان، همسالان و والدین کمک کرده و تقویت انگیزش پیشرفت را سبب می‌شود. در این صورت دانش‌آموز موفقیت را خوشایند و انتظاراتی را برای خود وضع می‌کند که برای تحقق آن‌ ها تلاش می‌کند (بیابانگرد، ۱۳۸۴).

 

۲-۱-۲-۴-۲- دیدگاه انسان گرایانه

 

بر اساس اصل انگیزشی نظریه‌پردازان انسان‌گرایی (راجرز و مزلو)، در انسان گرایش تحقق استعدادها وجود دارد. در انسان نیرویی درونی برای توسعه توانایی‌ها و استعدادهای سرشتی در جهت تحول نهفته است. این انگیزه، گرایش فرد به سوی تکامل و توسعه و تجهیز خود است. مزلو[۱۳] پیشگام روان‌شناسی انسان‌گرا، انگیزش انسان را برخاسته از نیازهایی می‌داند که به صورت سلسله مراتبی، فرد را به‌طرف ارضاء برمی‌انگیزاند (خدا پناهی، ۱۳۸۴).

 

مزلو، سلسله مراتبی از نیازها را پیشنهاد کرد که بر طبق آن، نیازهای سطوح پایین‌تر (نیازهای زیستی، نیازهای ایمنی یا امنیت، نیاز وابستگی یا تعلق و نیاز احترام) باید به طور وسیعی قبل از نیازهای سطوح عالی‌تر (نیاز به دانستن، نیاز به زیبایی‌شناختی و نیاز به خود شکوفایی) ارضاء شوند. مطابق این دیدگاه باید نیازهای افراد طی یک توالی سلسله مراتبی ارضاء شود تا خودشکوفایی به عنوان بالاترین نیاز محقق گردد (بیابانگرد، ۱۳۸۴). بر اساس دیدگاه راجرز و مازلو، گرایش انسان این است که پتانسیل بالقوه خویش را توسعه دهد. با توجه ‌به این‌که در انسان یک نیروی درونی بیولوژیک برای توسعه توانایی‌ها و استعدادهای سرشتی در راستای تحول نهفته است، انگیزه فرد، گرایش به سوی تکامل و توسعه و تجهیز اساسی خود است (خدا پناهی، ۱۳۸۴).

 

۲-۱-۲-۴-۳- دیدگاه شناختی

 

دیدگاه شناختی ‌در مورد انگیزش تا حد زیادی در واکنش به دیدگاه رفتاری پدید آمد. نظریه‌پردازان شناختی بر این باورند که رفتار به وسیله تفکر تعیین می‌شود نه صرفاً بر اساس دریافت پاداش برای رفتارهای گذشته. در این دیدگاه رفتار به وسیله طرح و برنامه، اهداف، انتظارات و اسناد شروع‌شده و تنظیم می‌گردد. یکی از مفروضات اساسی در رویکردهای شناختی این است که افراد نه به رویدادهای بیرونی یا شرایط جسمی مانند گرسنگی بلکه بیشتر نسبت به تفسیرهایشان از این رویدادها واکنش نشان می‌دهند (Woolfolk, 2001). دیدگاه شناختی ‌در مورد انگیزش بر این باور است که افراد ذاتاً گرایش دارند بر شکاف‌ها و ناهماهنگی‌ها میان آنچه می‌دانند و آنچه تجربه می‌کنند، غلبه نمایند. این دیدگاه بر انگیزش درونی تأکید می‌کندBiehier) et al,1993). کریمی (۱۳۸۹) معتقد است روان شناسان شناختی انگیزش، از انگیزش درونی سخن می‌گویند و انگیزش درونی عبارت است از پاسخی به نیازهایی که در درون یادگیرنده است از قبیل کنجکاوی، نیاز به دانستن و احساس قابلیت و رشد. ما به وسیله نیاز به نظم، قابلیت پیش‌بینی و درک این‌که جهان گونه کار می‌کند برانگیخته می‌شویم، نیاز به دانستن که انگیزش کنجکاوی نیز خوانده می‌شود از عوامل انگیزش درونی محسوب می‌شود و وقتی شاگردان احساس کنترل و مسئولیت نسبت به یادگیری خود پیدا می‌کنند این احساس قدرت منجر به انگیزش درونی آنان می‌شود.

 

۲-۱-۲-۴-۴- دیدگاه فرهنگی – اجتماعی

 

این دیدگاه بر مشارکت در اجتماع تأکید دارد. افراد به منظور حفظ هویت و روابط بین فردی در فعالیت‌ها شرکت می‌کنند؛ ‌بنابرین‏ دانش آموزان در صورتی برای یادگیری انگیزش دارند که عضوی از یک کلاس یا اجتماع مدرسه‌ای باشند که به یادگیری ارزش می‌گذارد. به همین دلیل یادگیری، مشارکت در حیات آن اجتماع است درست به همان صورتی که ما حرف زدن، لباس پوشیدن یا رفتار مناسب را با اجتماعی شدن یاد می‌گیریم، در کلاس هم با مشاهده دیگران و در تعامل با دیگر اعضای کلاس به انگیزش یادگیری دست می‌یابیم. در این دیدگاه هویت و عضوی از گروه بودن مفاهیم کلیدی هستند (Woolfolk, 2001).دیدگاه های مورد بحث در جدول زیر خلاصه می‌شوند:

 

جدول ۲-۲: چهار دیدگاه روان شناختی ‌در مورد انگیزش اقتباس از Woolfolk, 2001

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:44:00 ب.ظ ]




این موارد از مواردی است که اصلی ترین مواد قانونی راجع به وظایف مدیر تصفیه در شرکت سهامی می‌باشد.

 

۲- در کلیۀ شرکت های تجارتی (اعم از با مسئولیت محدود، تضامنی، نسبی، مختلط غیر سهامی، مختلط سهامی و تعاونی)، وظیفۀ متصدیان تصفیه خاتمه دادن به کارهای جاری و اجرای تعهدات و وصول مطالبات و تقسیم دارایی شرکت است که (مستفاد از مواد ۲۰۸، ۲۰۹ ،۲۱۰، ۲۱۱ و ۲۱۲ ق.ت.). اگر برای اجرای تعهدات شرکت معاملات جدیدی لازم شود متصدیان تصفیه انجام خواهند داد، آن ها می‌توانند شخصاً و یا به توسط وکیل از طرف شرکت محاکمه کنند، حق اصلاح و تعیین حکم را زمانی دارند که شرکای ضامن به او اجازه داده باشند مواردی که به حکم قانون حکمیت اجباری است از این قاعده مستثنی است در این مورد می بایستی گفت که در شرکت های تعاونی و با مسئولیت محدود حق اصلاح و تعیین حکم فقط وقتی خواهد بود که اساسنامه یا مجمع عمومی این حق را به آن ها داده باشد (مطابق ماده ۲۱۴ ق.ت.) و در آخر متصدیان تصفیه حساب شرکای را نسبت به هم و سهم هر یک از شرکای را از نفع و ضرر معین می‌کنند، رفع اختلاف در تقسیم به محکمه برایت رجوع می شود.

 

۳- در ل.ق.ت مصوب ۱۳۹۱ در گفتار دوم راجع به وظایف متصدیان تصفیه از ماده ۳۳۵ تا ماده ۳۷۱ صحبت ‌کرده‌است.

 

۴- در حقوق انگلیس وظیفه اصلی متصدی امور تصفیه شرکت، خاتمه و پایان داران به امور شرکت، وصول و تشخیص و تحقق دارایی ها و تعهدات شرکت و ایجاد توزیع مناسب به طلبکاران می‌باشد، و اگر یک مازاد وجود داشت، متعلق به سهام‌داران می‌باشد قوانین حاکم بر عملکرد و قدرت وظایف یک متصدی امور تسویه شرکت، تا حدودی در قانون اعسار ( عجز از پرداخت دیون) یا ورشکستگی (۱۹۸۶) و مقررات ورشکستگی (۱۹۸۶) شروع به کار کردند و بخشی از آن با قانون موردی اجرا شد. اکنون این قانون برای متصدی امور تسویه شرکت الزامی ‌کرده‌است که یک متصدی با کفایت امور ورشکستگی باشد(بند ۳ ماده ۲۳۰).[۱۰۵]

 

گفتار سوم: نظارت بر مدیر تصفیه

 

۱- نظارت بر مدیر تصفیه، در کلیۀ شرکت های تجارتی در حقیقت همان کارکرد نهاد بازرسی و کنترل کنندۀ شرکت در دورۀ فعالیت است وجود نهاد کنترل کننده برای دوره فعالیت شرکت و تعیین بازرس قانونی برای آن دوره چنان الزامی است که بدون وجود گزارش بازرس قانونی، تصمیمات مجمع عمومی سالیانه نسبت به صورت های مالی شرکت بی اثر به شمار می رود.[۱۰۶] آیا برای دوران تصفیه وجود بازرس یا ناظر ضروری است؟ ماده ۲۱۸ ل.ا.ق.ت. مصوب ۱۳۴۷ مقرر می‌دارد: «در صورتی که به موجب اساسنامه شرکت یا تصمیم مجمع عمومی صاحبان سهام برای دورۀ تصفیه یک یا چند ناظر معین شده باشد ناظر باید به عملیات مدیران تصفیه رسیدگی کرده گزارش خود را به مجمع عمومی عادی صاحبان سهام تسلیم کند.»

 

در اینجا قانون گذار نظارت را در اختیار شرکت قرار داده است که همان اساسنامه یا تصمیم مجمع عمومی صاحبان سهام می‌باشد.[۱۰۷] قانون گذار نظارت بر کار مدیر تصفیه را عملاً جزو الزامات نیاورده است و در اختیارات شرکت قرار داده است، عدم الزام برای طلبکاران مشکل ایجاد می‌کند چرا که در واقع طلبکاران هیچ گونه حق نظارتی به امر تصفیه ندارند به طور مستقیم و از راه دخالت در تعیین متصدی تصفیه و نه به طور غیرمستقیم با تعیین یک یا چند نفر ناظر بر امر تصفیه، مطابق ماده ۲۲۰ ل.ا.ق.ت. مصوب ۱۳۴۷ «صاحبان سهام حق دارند مانند زمان قبل از انحلال شرکت از عملیات و حساب ها در مدت تصفیه کسب اطلاع کنند». در اینجا صاحبان سهام به عنوان ناظر عمل می‌کنند و همان طور که می‌توانند کارهای مدیر عامل و هیئت مدیره را نظاره گر باشند عملاً می‌توانند نظاره گر کار مدیر تصفیه نیز باشند.

 

۲- در حقوق انگلستان به نظر می‌رسد نظارت بر مدیر تصفیه با توجه به انحلال و تصفیه صورت می‌گیرد یعنی آن جایی که شرکت به صورت اختیاری منحل شده است نظارت بر عهده صاحبان سهام و طلبکاران می‌باشد و آن جایی که شرکت به صورت اجباری منحل شده است بر عهدۀ دادگاه صادر کنندۀ حکم انحلال و تصفیه می‌باشد هرچند که در این مورد مدیر تصفیه خود به عنوان یک مأمور دادگاه است.[۱۰۸]

 

۳- مقایسه ای که می توان در حقوق ایران و انگلستان نمود این است که در حقوق ایران نظارت بر عهده شرکت می‌باشد و قانون گذار شرکت را ملزم ‌به این کار نیز نکرده است لذا در تمامی شرکت های تجارتی نظارت بر کار مدیر تصفیه بر عهدۀ شرکت خواهد بود در حقوق انگلستان تصفیه به دو صورت می‌باشد یکی بر عهده سهام‌داران و در جایی دیگر بر عهده دادگاه در تصفیه ای که به عهده دادگاه می‌باشد عملاً مدیر تصفیه به عنوان یک مأمور دادگاه می‌باشد.

 

گفتار چهارم: مسئولیت عدم انجام وظایف مدیران تصفیه

 

مسئولیت مدیر یا مدیران تصفیه را با توجه به قوانین عام و خاص می توان به مسئولیت های مدنی و جزایی تقسیم نمود که ابتدأً مسئولیت مدنی را در شرکت های تجارتی مطابق ترتیبات قانونی و سپس مسئولیت جزایی را توضیح خواهیم داد.

 

۱- شرکت سهامی:

 

مسئولیت مدنی مدیران تصفیه در اثر ارتکاب تقصیر تابع اصول کلی حقوق مدنی می‌باشد.[۱۰۹] که در اثر تقصیر مدیران تصفیه به سهامدار، شخص ثالث ذی نفع یا شرکت مستقیماً خسارتی وارد گردد زیان دیده برای اخذ خسارت مذبور باید تقصیر فاعل زیان و رابطۀ سببیت بین فعل زیان آور و ضرر وارده را اثبات نماید.[۱۱۰]

 

۱- مدیر یا مدیران تصفیه موظفند برابر با ماده ۲۲۵ ل.ا.ق.ت. مصوب ۱۳۴۷ از بستانکاران و اشخاص ثالثی که علیه شرکت در روزنامه رسمی و روزنامه کثیرالانتشار که آگهی و اطلاعات شرکت در آن منتشر می شود به عمل آید تا اشخاص مذکور حداکثر ظرف مدت شش ماه از تاریخ انتشار نوبت اول آگهی فوت به نشانی مدیر یا مدیران تصفیه مراجعه نمایند.

 

ماده ۲۲۶ ل.ا.ق.ت. مصوب ۱۳۴۷ مدیر یا مدیران تصفیه را که از مقررات ماده مذکور تخلف نموده باشند از لحاظ مدیران خسارت وارده به طلبکاران که طلب خود را دریافت نکرده باشند مسئول می‌داند، باید خاطر نشان گردد اقامه دعوی و بار دلایل به عهدۀ مدعی خواهد بود. سؤالی که می توان مطرح نمود این است که در صورت عدم تکاپوی دارایی شرکت برای پرداخت طلب طلبکاران چه کسی مسئول است؟

 

مطابق ماده ۱۴۳ ل.ا.ق.ت. مصوب ۱۳۴۷ در صورتی که پس از انحلال شرکت معلوم شود که دارایی شرکت برای تأدیه طلب بستانکاران تکافو نمی کند، دادگاه صلاحیت دار می‌تواند به تقاضای هر ذی نفع هر یک از مدیران و مدیر عاملی را که کافی نبودن دارایی شرکت به نحوی از انحاء معمول تخلفات او بوده است، منفرداً یا متضامناً به پرداخت آن قسمت از دیونی که تأدیه آن از دارایی شرکت امکان پذیر نیست محکوم کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]